دانلود رمان آخرین تقاص pdf از غزل داداش پور با لینک مستقیم
دانلود رمان آخرین تقاص pdf از غزل داداش پور
دانلود رمان آخرین تقاص از غزل داداش پور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آدمـک آخــ آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند… کاغــذی ماسـت، بخند… دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد شوخـ آدمک خر نشوی گریه کنی … کل دنیا سراب است بخند… آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی به خـدا، مثـل تـو تنهـاست، بخند… فکر کن درِد تـو ارزشـمند است فکر کن گریـه چـه زیباست،بخند… فردا به شبت نیست که نیست…
خلاصه رمان آخرین تقاص
صبح تـازه انگار کـه فـرداسـت، بخند… راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم پَر زدن نیست کـه درجاسـت، بخند…
آدمک فصل خزان است بخند… ریزش برگ عیان است بخند… آنکه میگفت : دوستت دارم،شمع بزم دگران است بخند…
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند… و در آخر اسم و فامیل و امضاش باعث شد بغض کنم ترانه بوران…پاییز ۱۳۹۵ یه روز عالی کنار خواهر عزیزم لبانم رو تر کردم و برای چندمین بار اون چند جملهای که به نظرم زیبا ترین جمله های دنیا میومد رو زمزمه کردم با صدای زنگ در دفتر خاطراتم رو بستم و زیر تخت گذاشتم. ..
اشکام رو پاک کردم و به سمت در رفتم درست حدس زده بودم خواهر بزرگترم تارا بود با لبخند سالمی داد و من لبخند کم جونی زدم و زیر لب جواب سالمشو دادم اشارهای به داخل کرد و گفت دعوت نمیکنی بیام تو؟ آروم به سرم زدم و گفتم امروز یکم هواس پرت شدم..ببخشید بفرما تو از روبروی در کنار رفتم و اونم وارد خونه شد به سمت هال رفت و روی مبل یک نفرهی قهوهای رنگ نشست شالش رو از سرش برداشت و گفت…