دانلود رمان فراتر از کلمه ها از میا شرایدن با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

لحظه ای که جسیکا کرسول یازده ساله چشمش به کالن هایز خورد، می دانست که اون یه شاهزاده شکست خورده ست. شاهزاده ی خودش. آن ها برای هم یه پناه شدند، یک مکان امن و جادویی دور از زندگی و دردسرش هایش. تا زمانی که کالن جسی را بوسید – اولین بوسه واقعی جسیکا – و بعد کالن بدون یک کلمه ناپدید شد..سال‌ها بعد همه می دانستن که آقای “هایز” کیه. آهنگ‌ساز مشهور. پسر بد و بدنام. چیزی که هیچ‌کس نمی‌دانست این بود که هنر موسیقی کالن در اعماق وجودش و پشت سر شیاطین درونی اش گیر کرده بود.

خلاصه رمان فراتر از کلمه ها

چمن خشک تابستانی زير پاهايم لـه می شود. هوا طوفانی بود؟ نهحتی مه هم وجود نداشت. منبه ماه نقره ای کم نور باالی سرم زير چشمی نگاه می کردم. هنوزحتی آنقدر ها تاريک نشده بود و آسمان عصر، در حال تغيير بهرنگ آبی عميق تره گرگ و ميش بود . سگی در دور دست هاپارس کرد. و سپس دوباره سکوت همه جا را فرا گرفت. صدایقدم هايم به گونه ای در اطرافم می پيچيد که گويا من تنها موجودزنده در اين سرزمين خطرناک و نامأنوس بودم.» تنها «بالاخره تصميم گرفتم، و آن کلمه را زمزمه کردم.

شانه هايم راصاف کردم و به خودم جرات دادم. آن شب، شبی دلگير و تاريک بود، و پرنسس همچنان به سفرخود ادامه داد، و با تمام وجودش ايمان داشت که شاهزاده خيلیدور نيست و نجاتش ميدهد. تنها کاری که بايد انجام می داد اين بودکه اميدش را حفظ کندبه راه رفتن ادامه دادم، و با سريع تر شدن ضربانم نفسم بند میآمد. هرگز تا اين اندازه از خانه دور نشده بودم. هيچ چيز آشنابنظر نمی رسد. من کجا هستم؟وقتی که آسمان خاکستری شد چراغ ها در رو به رو ناگهان روشنشدند، گويا آنها مانندفانوس دريايی بودند و من به سمتشان حرکتکردم. يک راهنما.

ستاره ها در آسمان می درخشيدند و پرنسس به سمت پرنورنا آنها او را به سمت امنيت هدايت ترينشان حرکت کرد. مطمئميکردند و …شکمم با صدايی بلند تر از آوای باال و پايين پريدن جيرجيرک هادر هوای عصرگاهی غار و غور کرد… » غذا.