دانلود رمان نازان pdf از کیمیا ذبیحی با لینک مستقیم
دانلود رمان نازان pdf از کیمیا ذبیحی
دانلود رمان نازان از کیمیا ذبیحی با فرمت های pdf، اندروید، ایفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نازان اعتمادی، دختری خوشگذران، ساده و بیخیاله، که پدر و مادرش از هم جدا شدن و مادرش دوباره ازدواج کرده. آشناییِ اون با مهیاد، یکی از فامیل های نه چندان نزدیکشون، سبب تغییر بزرگی تو زندگیش میشه که…
خلاصه رمان نازان
ختم جلسه، از دادگاه خارج شدم و نفس عمیقی کشیدم. باید زودتر میرفتم تا دوباره چشمم تو چشمهای خواستنی و منفورش قفل نشه.پا تند کردم و به راهم ادامه دادم. نمیخواستم بمونم و دوباره به نازان وایسا حرفهاش گوش بدم. میدونستم چی میخواد بگه اما ایندفعه دیگه نمیتونستم ببخشمش و برگردم پیشش. بازوم به سمت عقب کشیده شد و
برگشتم سمت. با تو نیستم وایسا؟
تو چشم هاش نگاه کردم، چشمهایی که روزی دنیام بودن، اما حالا شده بودن رنگش، حس مرگ رو بهم القاء میکرد! حتی تو این موقعیت هم دست از زورگوییت برنمیداری؟ نمیدونی هر کلمهات میتونه وضعیتت رو از اینی که هست، خرابتر کنه؟با صدای داِدش، چشمهام رو بستم شناسنامه ات خط میخوره دیگه؟ فکر کردی به همین آسونی میتونی از به درک که وضعیت خرابتر از الان میشه، فوقش یه اسم از
شرم خالص شی؟
پوزخندی زد و ادامه داد: سفیدی چشمهاش، قرمز رنگ شده بودن. دستهاش رو مشت شده اطراف بنظرت دست از سرت برمیدارم؟ بدنش نگه داشته و سعی میکرد تموم خشمش رو به مشتهاش انتقال بده.دستم رو گرفت و به سمت ماشین کشید. صدام رو کمی بالا بردم، طوری بیا سوار ماشین شو حرف دارم باهات. که کسی متوجه دعوامون نشه. تموم عصبانیتم رو تو صدام ریختم