دانلود رمان زهار pdf از آرزو نامداری با لینک مستقیم

دانلود رمان زهار از آرزو نامداری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سردار،مردی سی و یک ساله ست که برای یه کینه ی قدیمی به خانواده کامیاب نزدیک شده.آهو که عضو این خانواده ست.دختر نوزده ساله ای که با معصومیت و قلب مهربونش قربانی کینه ی سردار میشه…سرداری که با دوست جذابش برای دخترک قصه ی ما تله گذاشتن…یه تله ی بزرگ نام*وسی،برای نوه ی حسین علی خان کامیاب که روی نام*وسش قسم میخوره…بریم ببینیم سردار بیرحم ما دلش میاد با آبروی آهوی دلبرمون اینجوری بازی کنه.. یااینکه…؟

خلاصه رمان زهار

این لَبا رو واسه اون احمق سُرخ کردی…؟داری واسه اون زار میزنی الان…؟ غرش هایش میگویند این مرد حتی مرز دیوانگی را رد کرده…که دارد جان میدهد تا بداند من راست گفته ام یا نه…که مَن…آهو …زَن کیان شده است یا نه…سرعت او هر لحظه بالاتر میرود.ماشینها را مانند مگس جا میگذارد …رگهای دستش ورم کرده اند و هرلحظه فشار انگشتانش روی اسلحه ای که به فرمان چسبانده بیشتر میشود…

به چشم خود میبینم ویران شدنش را…جِز زدن هایش را… دو دو زدن مردمکهای غرق در خونش را …روی لباس عروسی که خودش برایم خریده بود…
روی ناخن های لاک خورده ام…روی لبهای رنگ گرفته ام و… روی اشکهایی که فکر میکرد برای کیان می ریزم… خوب بود… من این دیوانگی را دوست داشتم… میخواستم بیشتر از این را به او بچشانم…

دستش همراه با اسلحه به صورتم نزدیک میکند و چانه ام را دیوانه وار ، به طرف خودش میکشاند:
منو نگاه…جسم سرد اسلحه به پوست صورتم میخورد… بین داغی انگشتانش ، و سردی اسلحه تضاد بزرگی وجود دارد و من…از او نمیترسم…
نه… نگاهی به بزرگراه میدهد و چانه ام را به طرف خودش میکشد: حتی یه قطره دیگه از این چشما بریزه…اگر واسش گریه کنی…این دفعه میرم میکشمش…