دانلود رمان همسان من pdf از فاطمه اشکو با لینک مستقیم
دانلود رمان همسان من pdf از فاطمه اشکو
دانلود رمان همسان من از فاطمه اشکو با فرمت pdf،اندروید،آیفون،نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درمورد دختری به نام اِلِناست که بخاطر ورشکستگی پدرش مجبور به ترک شهر و دیار خود میشود و به خونه ی عموش به همراه خانواده ش پناه می بره… با پا گذاشتن به اون خونه احساسی هم تو دلش پا میذاره و قصد رخت بستن نداره در این راه اتفاقاتی میوفته که…
خلاصه رمان همسان من
طبق روال این یک ماه اخیر با سر و صداي مامان و بابا از پایین بیدار شدم و پایین رفتم. دیگه از این بحث تکراري و رنج آور خسته شده بودم ساعت نه بود و من طبق روال این روزها زود بیدار شده بودم. تابستون بود و هوا گرم خیسی عرق روي پیشونیم رو با پشت دست پاك کردم و با بد عنقی پایین رفتم. مامان برآشفته و خشمگین، و بابا سر به زیر صحنه ي رو به روم رو تشکیل داده بودند.
هیچ کدوم به من و حضورم توجهی نکردن و بحثشون رو ادامه دادند، من که بهت گفتم ریسک نکن و داراییت رو فداي رگ غیرتت و دوستات نکن. به حرفام گوش ندادي، حالا هم باید من و دخترت بریم گوشه ي خیابون بخوابیم تا رگ غیرتت بیاد سرجاش. حرف هاي تکراري که فقط ذهنم رو ماساژ می داد؛ درد می کرد و به مرز آتشفشانی می رسوند.دلم می خواست داد بزنم بسه! خسته شدم! اتفاقیه که افتاده و الان باید به فکر اصلاح امرهاي بعدي باشی.
بابا هم چنان سر به زیر بود. ترجیح دادم فقط شنونده باشم .چکار کنم خانوم؟ خیلی شرکت ها تاییدش کردن، مامان صداش از حد معمولش بلندتر کرد و گفت کی تاییدت کرد؟ حتما آقاي عابدي جونتون؟ ببین محسن من دیگه خام حرفات نمی شم. چرا می خواي خونه رو بفروشی؟ می خواي آوارمون کنی؟بابا آروم تر از اون گفت دارم میگم محراب میگه بیاین اون جا، طبقه ي پایینمون رو براي شما خالی کردیم. براي کارم هم خیالم رو راحت کرد که برم پیش خودش تو شرکتشون…