دانلود رمان من سیندرلا نیستم pdf از بانوی بارانی با لینک مستقیم
دانلود رمان من سیندرلا نیستم pdf از بانوی بارانی
دانلود رمان من سیندرلا نیستم از بانوی بارانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
البرز پاکنهاد یه کارخونه داربزرگه،کسیکه کمترین توجهی به بقیه نداره! تا وقتی که یه دختر ریزهمیزه و معصوم نگاهشو معطوف خودش میکنه،همش از یه توجه کوچیک شروع میشه اما وقتی به خودش میاد کل دین و ایمونشو به اون دوتا چشم مظلوم باخته و…
خلاصه رمان من سیندرلا نیستم
نگاه متعجب او را که دید بیشتر توضیح داد. بد متوجه شدی، من فکر میکنم… قبلاً توی یه مؤسسه دیدمت… نمیخواستی وام بگیری؟!فاخته آه سردی کشید و نگاهش را به جاده دوخت.دوسال پیش خیلی جاها رفتم واسهٔ وام گرفتن، خواهرم مریض بود… اما به هر دری که زدم بازم نشد… فوت کرد سر تکان داد و نگاه به روبهرو دوخت، مظلومیت نگاه این دختر از همان باری که با فربد آمده بود برایش آشنا میزد…
نکند مرگ خواهرش با آن داروهایی باشد که…فکر به این موضوع انقلاب درونیاش را بیشتر کرد… مصممتر شده بود که بداند چرا خواهر این دختر مرده است.. دلیل مرگشو میدونی؟!با سوءظن ابرویش را بالا داد و به سعیدی نگاه کرد. شما چرا اینقد کنجکاوی؟!خودش را به آن راه زد. مسیرت کجاست دخترم؟ همیناطراف پیاده میشم…
فاخته را که پیاده کرد کمی جلوتر ماشین را نگه داشت و با مشت به فرمان کوبید. فقط شانس بیاری منوچهر… شانس بیاری… میدونم چه بلایی سرت بیارم عوضی. نمیتوانست همینطور کشکی به این دختر اعتماد کند. ممکن بود با پسر منوچهر صنمی داشته باشد یا حتی با اتابک!