دانلود رمان عالیجناب pdf از سامان با لینک مستقیم
دانلود رمان عالیجناب pdf از سامان
دانلود رمان عالیجناب از سامان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سرم را به منظور تایید و به عادت همیشگی تکان می دهم انگار که آقا هوشنگ دقیقا رو به رویم است و من را میبیند. وقتی صدایی از پشت خط نمیشنوم و میفهمم که منتظر است تازه دوزاریم میافتند و تند میگویم؛ “چشم اوسااا ” انگار فقط …
خلاصه رمان عالیجناب
سرم را به منظور تایید و به عادت همیشگی تکان میدهم انگار که آقا هوشنگ دقیقا رو به رویم است و من را میبیند.وقتی صدایی از پشت خط نمیشنوم و میفهمم که منتظر است تازه دوزاریممیافتند و تند میگویم؛ “چشم اوسااا ” انگار فقط منتظر همین کلمه باشد، بدون اینکه حرف دیگری بزند تلفن را قطع میکند. رفتارش هیچ وقت مودبانه نبوده ولی من دیگر عادت کرده ام … گوشی تلفن را سرجایش میگذارم و میروم سروقت پراید درب و داغان
داوود شفته.
به ماشینش زل میزنم که یک ور آن به کل رفته! و با خودم فکر میکنم که دیگر باید فاتحه این ماشین را بخواند.نه که خود داوود شفته پراید مدل هشتاد و چهارش را به جایی زده باشد ها نه! مثل اینکه زنش که بچه اش هم نمیشده، فهمیده که داوود شفته سرش هوو اورده و چون خیلی عصبانی بوده اول رفته سراغ هوویش، از گیسهایشگرفته، کلی کتکش زده و خط و نشان کشیده و بعد هم رفته سراغ ماشینکه همه ی عالم و آدم میدانند داوود جانش برای ماشینش در میرود و هی ماشین را کوبیده به این ور و آن ور…حوصله ی تعمیر را ندارم اصلا درست کردن این ماشین که کار من نیست دست خود اوسا را میبوسد.