رمان

دانلود کتاب روز و شب یوسف اثر محمود دولت آبادی

دانلود رایگان کتاب روز و شب یوسف از محمود دولت آبادی

دانلود کتاب روز و شب یوسف از محمود دولت آبادی با لینک مستقیم

در مورد کتاب روز و شب یوسف بیشتر بدانیم :

«روز و شب یوسف» نوشته‌ی محمود دولت آبادی نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس اهل ایران است.

رمان بلند «کلیدر» مشهورترین از دولت‌آبادی است که او را به کسب جایزه نوبل ادبیات نزدیک کرد.

دولت‌آبادی در سال ۲۰۱۳ برگزیده جایزه ادبی یان میخالسکی سوییس شد.

در سال ۲۰۱۴ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به محمود دولت‌آبادی اهدا شد.

در این از نویسنده به طور درخشانی ترس‌ها، دغدغه‌ها و خیال‌پردازی‌های پسری نوجوان را به عرصه داستان آورده است.

در مورد نویسنده روز و شب یوسف بیشتر بدانیم:

محمود دولت‌آبادی (زاده ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در سبزوار) نویسنده اهل ایران است.

رمان ده‌جلدیِ کلیدر مشهورترین کارِ اوست.

بعضی از کارهای دولت‌آبادی به چندین زبانِ غربی و شرقی ترجمه و منتشر شده است.

داستانِ بیشترِ نوشته‌های دولت‌آبادی در روستاهای خراسان رخ می‌دهد

و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر می‌کشد.

محمود دولت‌آبادی چندین نمایش‌نامه و فیلم‌نامه نیز به نگارش درآورده است.

او همچنین سابقه بازیگری برای کارگردانان معتبری چون عباس جوانمرد و بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی در تئاتر و سینما را دارد،

اقتباس از آثار دولت‌آبادی ساخت چند فیلم را به‌همراه داشته است.

دولت‌آبادی در ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در روستای دولت‌آباد سبزوار متولد شد.

مادرش فاطمه و پدرش عبدالرسول نام داشت. او پس از پایان تحصیلات مقدّماتی در روستا به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگون پرداخت.

سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد.

سال ۱۳۳۸ به تهران رفت و سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد.

از آغاز دههٔ چهل در کلاس‌های نمایش آناهیتا شرکت کرد و بازیگر نمایش شد

و کم‌کم نوشتن را نیز آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامه‌هایی از برتولت برشت و بهرام بیضایی و اکبر رادی نقش بازی کرد. سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد.

در دههٔ ۱۳۵۰ به زندان افتاد. پس از زندان نگارش کلیدر را آغاز کرد که پانزده سال کشید.

وی همچنین سال ۱۳۷۹ در کنفرانس برلین شرکت کرد.

خلاصه ی کتاب

سایه‌ای دنبالش بود. همان سایه همیشه. سایه، خودش را در سایه دیوار گم می‌کرد و باز پیدایش می‌شد.

گنده بود، به‌نظر یوسف گنده می‌آمد،

یا این‌که شب و سایه ـ روشن کوچه‌ها او را گنده، گنده‌تر می‌نمود؟

هرچه بود، این سایه ذهن یوسف را پر کرده بود. چیزی مثل بختک بود.

هیکلش به اندازه دو تا آدم معمولی به‌نظر می‌رسید. یوسف حس می‌کرد خیلی باید درشت استخوان و گوشتالو باشد.

مثل یک گاو باد کرده. گاوی که پوستش را با کاه پر کنند.

شکمش لابد خیلی جلو آمده است. مثل شکم گاو. حتمآ ــ پیراهنش، آن‌جا که روی شیب شکمش را می‌پوشاند، چرک و کثیف باید باشد. مثل چرم.

تسمه کمرش باریک باید باشد. کهنه باید باشد. تسمه باریک و کهنه باید روی نافش نشست کرده و شکم ورم کرده‌اش را دو نیم کرده باشد.

یک نیم تنه گشاد باید تنش باشد.

نیم‌تنه‌ای که آستین‌هایش از دست‌ها بلندترند. دست‌های چاق، با انگشت‌های کوتاه.

دست‌هایی مثل گوشت مانده گاو کبود، باید باشند. رگ‌های دست‌ها توی گوشت‌ها گم باید باشند.

پشت دست‌ها، روی ساق، بازو، سینه و سردوش‌هایش باید خالکوبی باشد.

لطفا برای حمایت از نویسنده و انتشارات و همچنین مترجم کتاب را تهیه کنید.

به درخواست كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه لینک دانلود حذف خواهد شد .

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا