دانلود رمان man
تومان20,000
دانلود رمان man از نیلوفر قائمی فر با لینک مستقیم+pdf
خلاصه رمان man
جلوی در خونه ی سبا نوک کفشم ـو به زمین می کوبوندم تا سبا بیاد، قرار بود بریم لباس بخریم.. سبا پنج سال از من بزرگ تر بود ولی خیلی باهم، هم عقیده و مچ بودیم. سبا با همه فرق داشت با تمام دنیا فرق داشت وهمین فرق سبا بود که منجر به دوستی من و اون شد ما تقریبا یه سالی بود که باهم دوست شده بودیم.انگار در تمام لحظه های زندگیم دنبال کسی مثل سبا بودم وقتی به سبا رسیدم دیگه هیچی برام مهم نبود، حتی اینکه خیلی از دخترا با سبا دوست نمی شدن چون سبا موضع بدی نسبت به دخترا می گرفت.
در اصل با تنها دختری که خوب تا میکرد من بودم. قیافه سبا خاص بود، خاص بودن قیافه اش باعث شده بود که من به سمت سبا کشش خاصی داشته باشم، ظرافت زنانه قیافه اش و ابهت مردانه ی نگاهش باعث این عمل می شد؛ سبا چشمایی مشکی و کشیده داشت و مژه های تقریبا پر پشت و ابروهایی بلند اما نه زیاد پهن و تو ذوق زن، بینی سبا سال قبل تو دعوا شکسته بود، تقریبا سه ماه از دوستی ـمون می گذشت که سبا سر من دعواش شد. هیچ وقت اون صحنه رو یادم نمی ره، با سبا داشتم…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.