دانلود رمان عشقی در قفس pdf از پاندالوسی و مهرنوش با لینک مستقیم
دانلود رمان عشقی در قفس pdf از پاندالوسی و مهرنوش
دانلود رمان عشقی در قفس از پاندا لوسی و مهرنوش با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ای بابا چقد وول میخوری بچه آروم باش آره بابایی معلومه ک بلدم خوب بلدی خودتو لوس کنیا خندی ریزی کرد و دوباره خودشو جم و جور کرد تو بغلم آروم نوازشش کردم تا خوابش ببره چرب زبون هم ک شدی دیرم شده بود ساعت از ۹ گذشته بود
خلاصه رمان عشقی در قفس
آروم روی تخت چرخیدم و تینا رو روی تخت اروم رها کردم لباس کار پوشیدم و به سمت کافه حرکت کردم ساعت ۹ به بعد خیلی شلوغ میشد و عمران دست تنها نمیتونست اونجا رو کنترل کنه به پارکینگ رسیدم سویچ ماشین رو دادم به یکی از بچه ها تا ماشینو تو پارکینگ بذاره و خودم رفتم بالا سمت دفتر عمران پشت میز بود عمران: خوب شد اومدی سینا بیا بشین من برم پایین
پشت میز نشستم و تمام خرج و مخارج این یک هفته رو حساب کردم ک کم کسری نداشته باشیم… ته خودکارو بین دندون هام میچرخوندم و به عقربه ثانیه شمار خیره شده بودم حوصلم حسابی سررفته بود تصمیم گرفتم برم پایین کمک دست بچه ها بشم
نمیخواد سینا برو بالا عمران برو اونور کمکت کنم و شروع کردم اماده کردن سفارش ها کنار دست عمران ک ۳ تا دختر جوون وارد کافه شدن حوصلم سررفته
برگشتم اطرافمو نگا کردم عمرانی در کار نبود عمران … عمران کوش یکم ک چش چرخوندم دیدم بالا سر اون سه تا دخترا ایستاده و سفارشات رو داره میگیره