دانلود رمان نقره pdf از آنید۸۰۸۰ با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هم اکنون این داستان، در مورد دختری به نام نقرست که از طریق یک دوست مشترک به نام میترا با عطرین که یه دختر مهربون و شیطون است آشنا میشود، آشناییش با عطرین و خانواده اش و البته برادر عطرین مسیح راد فصل جدید و پرهیجانی را برایش رقم میزند، همه چیز بعد از یک سال ظاهرا حل شده بود، که مرگ ناگهانی پدر و مادر نقره همه ی معادلات را بهم میزند …
خلاصه رمان نقره
به محض اینکه نگاهم را از او گرفتم کت و شلوار خوش دوخت توسی نظرم را جلب کرد … بی معطلی همان را از رگال جدا کردم و به سمت فروشنده رفتم و گفتم: همین رو میخوام …متوجه نگاهه خیره ی فروشنده شدم … وقتی متوجه نگاهه پرسشگرم شد با تعجب گفت: یعنی نمی خواین پروش کنین؟ … با بی تفاوتی درحالیکه کیف پولم را از کیف دستی ام خارج میکردم گفتم: نه میدونم اندازمه پس نیازی به پرو نیست!
ولی … وقتی نگاهه سردم را دید از گفتن ادامه حرفش پشیمان شد و با چاپلوسی درحالیکه لباس را در کیسه خرید قرار میداد گفت: هرچند حق دارین این لباس برای شما تن خورش فوق العادس! … از گستاخی اش عصبی شدم مخصوصا از نگاهه هیز اخرش ولی به روی خودم نیاوردم و پول را بر روی میزش گذاشتم و بدون کوچکترین حرفی همراه با مهسا از بوتیک خارج شدیم.
در حاله خروج از مرکز خرید بودیم که متوجه میترا دوست و همکلاسی دبیرستانم شدم که همراه با دوستش به سمتمان می امدند و از همان فاصله زیاد هم میتوانستم متوجه نیش شل و نگاهه خیره و نخ دادن های میترا به هر پسری که از کنارش رد میشد شوم …
