رمان اجتماعیرمان عاشقانه

دانلود رمان مرز پنهان pdf از مینا با لینک مستقیم

دانلود رمان مرز پنهان pdf از مینا با لینک مستقیم

دانلود رمان مرز پنهان از مینا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سعی می کنم پایان ببخشم به این سکوت سنگین:
قرار بود تا پنجشنبه بمونید، فکرشو نمی کردم زودتر برگردین  عینکش را با انگشت به بالا  هول می دهد: مادر  جون دلم طاقت نیاورد بیشتر از این ازتون دور
باشم. نگرانتون بودم  با انگشتان دستم بازی می کنم، من برای همه دردسر  بودم: ببخشید همیشه زحمتای ما گردن شماست نمیدونم چطور باید جبران کنم لبخندی نمکی روی صورتش می نشیند: مادرجون،
شما که غریبه نیستین. خدا شاهده به اندازه ی تنها
.اوالادم دوستون دارم.

خلاصه رمان مرز پنهان

نگاهم به قاب عکس روی طاقچه می افتد، عکس
تنها اولادش، عکس فرزند شهیدش، به عکسی که
چشمانش به من است، پلک نمیزند، ثابت نگاهم می
کند. همیشه از نگاه ثابتش می لرزم، حتی اگر نباشد. آخرین پیچ کوچه را رد می کنم، نگاهی به آسمان  قرمز رنگ می اندازم، آسمان شب قصد باریدندارد. به قدم هایم سرعت می بخشم. از کنار خانه های کاهگلی می گذرم. بی تاب به رو به رویم نگاه
می کنم. نگرانش هستم، دلواپسش هستم، تنها
گذاشتنش اشتباه محض بود، می دانستم و باز هم
تنهایش گذاشته بودم.

اگر برایش اتفاقی افتاده باشد؟  اگر حالش بد شده باشد؟ تنهایش گذاشته بودم و حال  برای رسیدن به خانه می دوم. مقابل درب تک لنگه ی خانه می ایستم، صدای نفس نفس هایم سکوتکوچه را می شکند. دست یخ زده از سرمایم را میان کیف فرو می برم و کلید به در می اندازم چرخشی به کلید می دهم، در را کمی هول می دهم  تا باز شود. قدم به روی موزاییک های ترک خورده و در هم شکسته می گذارم. در را محکم می بندم، با  پریشانی نگاهی به چراغ خاموش اتاق کوچکم می اندازم و دلم می لرزد

پا تند می کنم به آن سو، صدای پاشنه ی کفشمروحم را خراش می دهد.  چراغ خاموش اتاق به من دهان کجی می کند. حتما حالش بد شده، حتما سرش به زمین خورده است. حیاط کوچک خانه، بزرگ شده است، کش آمده  است، تمام نمی شود، به ته حیاط و اتاق کوچکم نمیرسم صدای پیرزن همسایه آرامش جانم می شود: دخترم، مانی جان پیش منه چشمانم را می بندم، نفسم آسوده خاطر بیرون میآید، بی بی که باشد من آرام می شوم، بی بی که…

 

اطلاعات رمان رمان مرز پنهان

نام رمان : رمان مرز پنهان
نویسنده رمان : مینا
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : سایت ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 2241
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا