دانلود رمان پرتقال شیرین pdf از رعنا رستگار با لینک مستقیم

دانلود رمان پرتقال شیرین از رعنا رستگار با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نگاهم به چراغ قرمز چهار راه گره خورد. ساعت نزدیک های دو شب است و هیچ ماشینی از روبه روی تاکسی زردی که درونشم رد نمی شود اما باید صبر کنم تا چراغ سبز شود، این هم یکی دیگر از قوانین کلیشه ای است که ازش متنفرم.

خلاصه رمان پرتقال شیرین

بالاخره راننده تاکسی تصمیم گرفت از خیر سه ثانیه ی باقی مانده بگذرد و پایش را روی پدال گاز فشار بدهد. ماشین یکی یکی از روبه روی کوچه ها رد شد. وقتی به کوچه شماره هیجده رسید، گفتم:خیلی ممنون همین جا پیاده می شم. پول راننده را حساب می کنم، او هم چمدان مشکی رنگم را از صندوق عقب ماشین اش بیرون می آورد. دسته ی چمدان را به بیرون کشیدم و صدای چرخیدن چرخ های آن روی آسفالت به گوشم رسید.

با دیدن اسم کوچه لبخندی روی لبم نمایان می شود.کوچه ی اقاقیا همان کوچه ای که گل های یاس در فصل بهار از اولین خانه بیرون می زنند و کنار تابلوی کوچه جا خوش می کنند. دسته ی چمدانم را کشیدم و از کنار خانه های کوچه رد شدم. به پنجمین خانه از سمت چپ رسیدم، هنوز هم در خانه سفید رنگ است و روی آجرهای سه سانتی اش با اسپری نوشته اند: آشغال نریز.

از تک پله ی جلوی دربالا رفتم. حالا دو سالی گذشته از آن وقتی که ساعت سه شب پاورچین پاورچین از خانه بیرون رفتم یا بهتره بگم فرار کردم، و همین فرار موجب شد که حالا در مقابل فشردن آن زنگ قدیمی تردید داشته باشم. می دانستم راهی برای بازگشتن به این خانه باقی نگذاشته ام ولی می خواستم شانسم را امتحان کنم. انگشتم را آرام روی زنگ فشار دادم و سریع برداشتم. قلبم بی تابانه بر سینه ام می کوبید و فکر این که از این جا رفته باشند دیوانه ام می کرد.