رمان اربابیرمان بزرگسالرمان بوکرمان عاشقانه

دانلود رمان سرخ pdf از رعنا و پرستو_س با لینک مستقیم

دانلود رمان سرخ pdf از رعنا و پرستو_س

دانلود رمان سرخ از رعنا و پرستو_س با فرمت pdf،اندروید،آیفون،نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان سرخ رمانی بر گرفته از واقعیت هست. داستان در اوایل دهه شصت هجری اتفاق افتاده. ماجرای یه عشق ممنوعه است. این ماجرا پایان شیرینی داره . در واقع داستان زندگی مادربزرگ یکی از دوستان هست..دختری که برای درس خوندن و کمک به زن عمو باردارش وارد عمارت اربابی عموی بزرگش میشه . اونجا برای ازدواج با پسر عموش که کوچیکترین پسر خانواده ( عموی دختر قصه ما) هست انتخاب میشه . اما در گیر و دار سر گرفتن یا نگرفتن این ازدواج کسی این وسط عاشقش میشه. یه عشق ممنوعه و داغ که زندگی این دخترو زیر و رو میکنه…

خلاصه رمان سرخ

مامان صندوقچه بزرگشو بستو رو به من گفت:گلی لباس هاتو تمیز نگهدار. آمنه خانم خیلی رو تمیزی حساسه. پیراهن سفید با گل های سرخ پر رنگی که تو دستش بود رو داخل چمدون من گذاشتو گفت این پیراهنم باشه برای ضیافت ها. عمو هوشنگت خیلی اهل مهمونیه. نگاهی به سمت در و حیاط انداخت میدونستم داره موقعیت بابا رو چک میکنه خیالش که راحت شد نزدیک نیست آروم گفت اگه بتونی تو این ضیافتا یه مرد خوب برای خودت پیدا کنی دیگهراحت میشی.

به مامان با لبخند زورکی نگاه کردمو گفتم: من نمیخوام. نذاشت حرفم تموم شه و گفت: به خواستن نخواستن نیست. مگه من باباتو میخواستم؟ باید شوهر کنی. پس بهتره خودت یه خوبشو پیدا کنی که مثل من نشی، با این حرف با حرص و غم بلند شد و به سمت در رفت، قبل اینکه بیرون بره برگشت سمتمو گفت: حاضر شو پسر عموت اومد معطل نشه. با این حرف رفت بیرون و بابارو صدا کرد به چمدون نصفه و نیمه خودم نگاه کردم،

من تنها بچه بودم پدرم پسر نداشت، مادرم بچه دیگه ای هم نمیخواست. پدرمم همیشه آدم بی حسی بود. یه مرد که هیچ انگیزه و امیدی نداره برعکس برادرش که خان ده بالا بود، برای همین مامان ناراحت بود وقتی رفتن خواستگاریش گفتن برای پسر خوان میخوانش. اما نگفتن کدوم پسر. پسری که خان ده بالا بود یا پسری که پادو پدر بود. پدربزرگم سال پیش که مرد، برادر کوچیک بابام خان این ده شد و بابام همچنان پادو اون. انگار برای دوئیدن دنبال خان آفریده شده بود….

اطلاعات رمان رمان سرخ

نام رمان : رمان سرخ
نویسنده رمان : رعنا و پرستو_س
ژانر رمان : عاشقانه_اربابی_بزرگسال
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : سایت ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 1423
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا