دانلود رمان جان شهرزاد pdf از رز آبی با لینک مستقیم
دانلود رمان جان شهرزاد pdf از رز آبی
دانلود رمان جان شهرزاد از رز آبی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شهرزاد دختری ساده و خجالتی، که از بین این همه مرد نشسته توی قلب رئیس سیوپنج سالهش! مردی که جز لوندی هیچ چیز دیگهی زنها براش مهم نیست و این وسط شهرزاد مظلوم غصه ما عجیب روی هورومون های این مرد تاثیر میذاره وهمین باعث میشه….
خلاصه رمان جان شهرزاد
شهاب جلو میاد و من بیحال نگاش میکنم… پایین پاهام روی پاهاش میشینه و نگام میکنه ببرمت بیمارستان؟ خوبم. و شاید این بزرگترین دروغ زندگیم باشه…. دستمو میگیره…. برق از تنم رد میشه… دستم و عقب میکشم… به من دست نزن. باشه… من میرم… ولی به من قول بده به حرفام فکر کنی… یا ببخشیم و برگردی بهم… یا…نمیتونه ادامه بده… شیما بازوشو میکشه:
برو شهاب… بزار واسه یه روز دیگه!بغض داره… یه روزی فکر میکردم مرد مقابلم اون قدر محکمه که بغض کردن بلد نیست…حالش خوب نیست… من چه جوری برم؟ کمک کن ببریمش بیمارستان. نمیخواد… برو خوب میشه… برو شهاب. با مکث و تردید نگام میکنه… سخت دل میکنه… سخت سمت در میره… بیرون که میره… در و که می کوبه…دهنم مو میگیرم و بلند بلند گریه میکنم… شیما بغلم میکنه… و من اصلا نمیدونم واسه کدوم دردم ببارم..پوچ بودم… خالیه خالی…
اروم باش شهرزاد… پاشو بیا یکم بخواب… خواهش میکنم. دستم و میگیره و سمت اتاقش میبره… روی تخت که دراز میکشم موهامو کنار میزنه و نگران میگه:شماره دوستی آشنایی از جانیار و نداری بگم بیاد؟تلخ میگم:بیاد که چی بشه؟ نگرانه… تنها کسی که توی این دنیا دارم که نگرانمه… دوسم داره… بهم دروغ نمیگه… منو جا نمیزاره بره… شیماس… بیاد مراقبت باشه… یه سرم بزنه واست… حرف بزنه اروم شی.