دانلود رمان بی هیچ دردان pdf از سامان شکیبا با لینک مستقیم
دانلود رمان بی هیچ دردان pdf از سامان شکیبا
دانلود رمان بی هیچ دردان از سامان شکیبا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
میخوای بدونی عاقبت دختری که رئیس بی رحمش عاشقش شد و از شدت جنون بهش دست درازی کرد چی میشه؟
خلاصه رمان بی هیچ دردان
طناز، خودش پدر داشت که احتمالا بهزودی سر و کلهاش پیدا میشد. بهتر بود اون به کارهای عقب افتادهاش میرسید. اصلا نمیدانست چرا آنقدر به طلوع جدیدا اهمیت میداد. اگر یکی از پرسنل هتل به دردسر میافتاد، قطعا کمکش میکرد اما نگران هم میشد؟ آن هم به این شدت که او شب قبل، بابت دست تنها بودن طلوع داشت؟
سرش را به چپ و راست، تکان داد. انگار که می خواست این افکار بیهوده را دور بریزد.از اتاق که بیرون آمد، با آسانسور بهسمت طبقهی همکف رفت و با باز شدن آسانسور، اولین چیزی که دید، روشا بود!بیحرکت، در اتاقک مانده بود و نیرویی مانع بیرون رفتنش میشد. دلش نمیخواست روشا را ببیند یا او متوجه حضورش شود. دستش را به سمت شمارهی طبقات دراز کرد که روشا بهصورت اتفاقی، چشمش به او خورد.
پولاد! نفسش را محکم به بیرون فوت کرد و بااکراه از اتاقک آسانسور بیرون آمد.سلام، خوش اومدی!روشا، لبخند کوتاهی زد و گفت:سلام، ندیدمت.
فکر کردم نیستی.تو اتاقم بودم… سری تکان داد و گفت:آهان، بااجازه من میرم قسمت کافیشاپ رو ببینم و با مسئولش حرف بزنم.