دانلود رمان آرتیست pdf از مریم عباسقلی با لینک مستقیم
دانلود رمان آرتیست pdf از مریم عباسقلی
دانلود رمان آرتیست از مریم عباسقلی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آذردخت، دختر کوچک آقاابراهیمِ صافکار، در رشتهی تئاتر تحصیل میکنه. ماجرا از جایی شروع میشه که آذر و مِهدی به عقد هم درمیان. زندگی پر فراز و نشیبی در دوران عقد دارن. مشکلاتی که با وجود دو خونوادهی سنتی براشون به وجود میاد و… اما موضوع به اینجا ختم نمیشه. بازیگر مطرح و معروف سینما، به نام یونا جــم، تک پسر امیرخسرو جــم، کارگردان موفق، برای یک دوره اجرای افتخاری تئاتر به دانشکدهای که آذردخت مشغول تحصیل هست میره و…..
خلاصه رمان آرتیست
مهدی نیشخند زد و در ادامهی حرف مادرش گفت: من به خونوادهی آقاابراهیم کاری ندارم، زنداداشم ناموسمونه، ولی از اون آذر بی شرفِ ولِ فراری، خرابتر و فاسد تر خودشه. دخترهی کثافتِ بی شرف زن من بوده و با این و اون میپریده.
حتی همین الان محرم منه و معلوم نیست زبان به دهان گرفت و دیگر ادامه نداد. الهه لب زد. بمیرم برات داداش، توام شانس نداشتی. طیبه گفت:
عیب نداره، بچم بخت اولش سیاه که هیچ، گوه از آب در اومد، ایشالا از بخت دومش شانس میاره.
چندروز دیگهام طلاق سلیطهخانومو میده و شرش کم. راستی، پول چی شد؟ گرفتی؟مهدی چکی که از امیرخسرو گرفتهبود را، از جیب پیراهنش در آورد و سمت مادرش گرفت: آره، خدمتت.طیبه ذوقزده گفت:خیر ببینی. الهه هم با اشتیاق گفت: مامان کاش زودتر بریم خرید.
طیبه با بازویش سقلمهای به پهلوی او زد و چشمغره رفت. خُبه حالا توام، والا دخترم دخترای قدیم.انقدر واسه خرید جهاز ذوق نکن!الهه وا رفته جواب داد: وا چرا خب؟ مگه چی میشه؟ بخریم زودتر که همه چی آماده باشه اگر خواستن عروسی بگیرن حسین متعجب میان حرفشان پرید و گفت چی؟ عروسی؟
شما درست و حسابی تحقیق کردید اصلاً؟ میدونید چهجور آدماییان؟ طیبه به الهه گفت: پاشو برو چایی بریز بیار. و رو به حسین تشر زد: