رمان اجتماعیرمان عاشقانه

دانلود رمان پانتی بنتی pdf از ژیلا با لینک مستقیم

دانلود رمان پانتی بنتی pdf از ژیلا با لینک مستقیم

دانلود رمان پانتی بنتی از ژیلا با فرمت های pdf، اندروید، ایفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درمورد دختری بنام پانتی هستش که پدری عرب و مادری تهرانی داره . پدر این دختر زاده این عشیره خاص هستش و میراث دار این فرهنگ . پانتی ساکن تهران هست ولی قبلا بنا به دلایلی توی اون عشیره زندگی کرده . من عادت دارم که توی داستانهام گره ایجاد کنم و همراه با داستان این گره ها رو باز کنم ، برای همین خلاصه خاصی برای داستانهام نمینویسم…

خلاصه رمان پانتی بنتی

زنجير فلش فانتزي خوشکلشو ، تو دست گرفت و جلوي چشم پوري تاب داد : « دينگ دينگ » پوري خنديد … لپش چال افتاد … کفشاش رو هم از دو بند تو يه دست ديگه اش آويزون کرد … :

« اينم کفشات … پات که پا نيست … پاي غول بيابونيه … ديگه نميشه پا تو کفشت بکنم … خيلي برام گشاد شده … » « اينا رو براي چي آوردي ديگه » و دست دراز کرد و کفشا رو گرفت …بچه مرتبي بود … کفشا رو جفت کرد ، رو جا کفشي گذاشت … پانتي لبخند زد … از پسراي مرتب خوشش ميومد …

با اون دستش فلش رو از دست پانتي چنگ زد : « اين چيه ؟ … فيلمه ؟ »بوسي رو چال گونه اش کاشت : « نه جيگيرم … نسخه جديده … »خوشحال شد … : « جون من ؟! … اورجه ؟ »« اورج اورج … کرک شده ست … صد در صد اکتيو … »

پوري فلش رو به لب نزديک کرد … بوسه اي عميق و پر صدا روش نشوند : « آخ جون … چه حالي بکنم من … »پانتي يه پس گردني نه چندان محکم پشت کلش زد : « زيادم حال نکن … روزي يه ساعت بيشتر حق نداري بازي کني … شير فهم شد ؟! »

پوري دستش رو جاي ضربه ي پانتي گذاشت و ماليد : « آره بابا … چرا ميزني ديگه … يتيم گير آوردي ؟ »پانتي موهاشو بهم ريخت … عاشق چشماي شيطونش بود … اون چشماي خوشرنگ ، زير مژه ها و ابروهاي مشکي پر پشت … : « تو ديگه بي تيمي … اون منم که يتيمم … شايدم دو تيم … »

 

اطلاعات رمان پانتی بنتی

نام رمان : پانتی بنتی
نویسنده رمان : ژیلا
ژانر رمان : عاشقانه
ملیت رمان : ایرانی
تعداد صفحه رمان : 1107
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا