دانلود رمان شفق قطبی pdf از محدثه نوری با لینک مستقیم
دانلود رمان شفق قطبی pdf از محدثه نوری
دانلود رمان شفق قطبی از محدثه نوری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سرم را به سمت ساعت چرخاندم و نگاهم به عقربه ها که هشت را نشان می دادند ثابت ماند، کش و قوسی به بدنم دادم و بلند شدم و به سمت در اتاقم در حرکت بودم که ناگهان امتحان فردا… مثل پتکی مرا سرجایم نشاند با پاهای مردد و ذهن خسته سمت تختم شیرجه زدم و دراز کشیدم؛ به سقف اتاقم زل زدم، حوصله هیچکسی رو نداشتم، دلم تنگ بود و فکر به امتحان امانم را برید و شروع به گریه کردم، بی صدا!
خلاصه رمان شفق قطبی
سرم را به سمت ساعت چرخاندم و نگاهم به عقربه ها که هشت را نشان می دادند ثابت ماند، کش و قوسی به بدنم دادم و بلند شدم و به سمت در اتاقم در حرکت بودم که ناگهان امتحان فردا ..مثل پتکی مرا سرجایم نشاند با پاهای مردد و ذهن خسته سمت تختم شیرجه زدم و دراز کشیدم؛ به سقف اتاقم زل زدم، حوصله هیچکسی رو نداشتم،دلم تنگ بود و فکر به امتحان امانم را برید و شروع به گریه کردم، بی صدا! نگران بودم مامانم بشنود و باز هم گیر بدهد…
بدهد. قطره های اشک از گوشه ی چشم هایم بر گونه های برجسته ام سر خورد،هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه .می گرفتم درنهایت تصمیم گرفتم سیلاب روان را مهارش کنم صورت خیسم را با دستمال کنارمیز پای تخت پاک کردم و بعد مچاله
کردم در سطل آشغال انداختم دستم را به سمت کرم مرطوب کننده ام بردم. به گونه هایم کشیدم ،آرام نوازش کردم.در آینه یک چشمکی زدم با خودم
گفتم: من سر سخت تر از این حرف هایم که کنار بکشم.صدای مادرم به گوش می رسید. بیا دخترم ،شام یخ کرد چشم مامان اومدم از اتاق بیرون آمدم قوی تر از همیشه .گام هایم را با اعتماد به نفس برمیداشتم .
وارد سالن شدم مامان و بابا و سینا را دیدم که
..مشغول صرف شام بودند :مامان وقتی قیافه ی درهم و برهم منو دید گفت