دانلود رمان نبش قلب pdf از ترنج با لینک مستقیم
دانلود رمان نبش قلب pdf از ترنج
دانلود رمان نبش قلب از ترنج با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من کیان_مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدسالهی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه……..
خلاصه رمان نبش قلب
جواب من اشکهایم بود که امان نمیداد و فقط میبارید…….هر چه تلاش در راضی کردنم داشتند بیثمر بود که ازم فاصله گرفتند و به حاجعمو و پسرش پیوستند، بلکه بتوانند محضردار رو راضی کنند……..نگاهم به قرآن در دستم بود که همانند چادر سفید روی سرم به زور دستم دادند……کلمات عربی با چشمان خیس از نظر گذراندم…..
نگاهم به آینه درون سفره عقد تزیین شده که رنگ طلایی ساتنش جلوهی خاصی بهش داده بود، کشیده شد…….درون آینه کسی را دیدم که میان اون همه قیل و قالی که در محضر به راه بود او ساکت بود و سرش روی سینهاش افتاده بود……یه لحظه سرش رو بالا اورد که در آینه نگاهمان در هم قفل شد…….خیرهی چهرهاش بودم که با ته ریشش برای من دلدادهاش جذابیت خاص خودش را داشت که روزی آرزوی نشستن با او سر سفره عقد را داشتم که حتی به عاقد مهلت دوبار و سه بار خواندن صیغه را ندم و بلند بگویم بله که صدایم به گوش همه برسد که این مرد برای من است……چشمهای طمعتان را از رویش بردارید که او صاحب دارد……
درست است که الان هم سر سفره عقد با او نشستم اما هیچوقت به اجبار و مصلحت نخواستم که با او باشم…….او را با تمام قلبش میخواستم که همچون خودم که در تب داشتنش میسوزم او هم بسوزد……محو صورتش بودم که قطره اشک سمجش که آروم آروم از گونهاش جاری بود و مشخص بود سعی در نگه داشتنش داشته اما موفق نبود……. هر دو فارغ از سروصدایی بودیم که در محضر به پا بود که محضردار راضی نمیشد و به التماس افتاده بودند…….