دانلود رمان آتش سرد از دوشیزه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نیاز دختری گوشه گیر و طرد شده از خانواده که با یه تصمیم ناگهانی زندگی چند نفر و بهم می ریزه این وسط خودش هم مجبور به ازدواج با پسر داییش میشه. ولی اون پسر دایی مغرور و هوسبازی که تازه از خارج برگشته با این کار ازش متنفر میشه نیاز نمی دونه چه خوابی براش دیده و قراره به خاطر این ازدواج اجباری چه بلایی سرش بیاره…
خلاصه رمان آتش سرد
-وایستا ببینم…چه اون داری میخوری؟؟؟ -قرصه… -چه قرصی؟؟؟ لیا با کف دستش قفسه پر درد سینه اش و ماساژ داد و گفت: -قرص قلبه… زن نگاهی به قوطی قرص انداخت بالاخره اجازه داد تا لیا یه دونه بخونه بلکه این قلب به ضربان افتاده اش آروم بگیره… گوشی تلفن و محکم نگه داشت که یهو از دست لرزونش نیفته درحالیکه نگاه مامور رسیدگی به تخلفشون میخ صورتش شده بود…نمیدونست زنگ زدن به مانی کار درستیه یا نه…ولی تو این شهر کس دیگه ای و نداشت…دست به دامن کی میشد تا بیاد و نذاره شب و تو کلانتری صبح کنه؟؟؟ -چی شد خانوم پشیمون شدی؟؟؟
طول کشید تا بالاخره صدای مانی تو گوشی پیچید:-بله؟؟؟-سلام… -سلام…بفرمایید؟؟؟ چشماشو محکم بست و نفس عمیقی کشید…دو هفته بود که نامزدش شده بود ولی هنوز نمیتونست از رو صدا بشناستش… -منم…لیا… نگاه سرگرد متعجب شد…لابد داشت فکر میکرد اونور خط کیه که این دختر باید خودش و معرفی کنه بهش…صدای بی حوصله مانی با تاخیر به گوشش رسید: -خوبی؟؟؟از کجا زنگ میزنی؟؟؟ -ک…کلانتری…-نمیشنوم واضح تر بگو…