دانلود رمان یغمای بهار PDF از یاسی با لینک مستقیم
دانلود رمان یغمای بهار PDF از یاسی
دانلود رمان یغمای بهار از یاسی با فرمت های PDF، اندروید،آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی و ممنوعه…
خلاصه رمان یغمای بهار
_ امروز پنجمین خرابکاریه، مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به باد می دم. صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی آمد. اززمانی که ً معموال برگشته بود، صدایش به گوش کسی نمی رسید و ذات کم
حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود. سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی گرفت.
دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها خالی کرد: _وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا، زیر سر اونه.
پوستشومیک نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای خانه رفت. دن و مس به هوا بود و هرکس مشغول کاریُ در آشپزخانه صدای دیگهای چبود. چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند. به دلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان، با تلگرافی به ایران بازگ شت و جایی باید می ماند که برای رهایی؛ قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و برای درس خواندن به امریکا رفت. ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را نگرفت، با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت.