دانلود رمان کابوس دردناک از عسل با فرمت های PDF، اندروید،آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نورا دختری که پدرش اون و بخاطر پول به یه مرد خوشتیپ و پولدار می فروشه و اون مرد هر برای اروم شدنش به نورا…
خلاصه رمان کابوس دردناک
بابا تروخدا این کار و با من نکن نزار من و ببره هر کاری بگی می کنم اصلا خودم میرم کار می کنم لطفا نزار من و ببرهنگاهش و به اون پسره گرفت و گفت: زود تر ببرش اشکام بیشتر از قبل صورتم و خیس می کردن از جاش بلند شدم و به سمت اتاق رفت که زود از جام بلند شدم تا به سمتش برم که دستم از پشت کشیده شد -ولم کن +بابات تو و به من فروخته این بفهم حالا راه بیوفت با ترس به چشمای های آبی رنگش که هر لحظه ممکن بود من و بخوره نگاه کردم و گفتم:
تروخدا من و نبر ازت خواهش می کنم هیچ حرفی از دهنش در نیومد و فقط اخمش بیشتر شد با بیشتر شدن اخمش گریه من هم شدید تر شد دستم از دستاش که دور بازوم بود بیرون کشیدم و با یه حرکت شروع به دویدن کردم که چند ثانیه بعد دستم کشیده شد و پخش زمین شدم خواستم از جام بلند بشم که نتونستم اروم سرم و بلند کردم و بهش نگاه کردم
خشم از چشماش میبارید با ترس به چشم های ابیش که الان از خشم قرمز شده بود نگاه کردم به سمتم اومد و یقم و گرفت و بلند کرد +فقط یک بار دیگه بخوای این کار و بکنی یه بلایی سرت میارم که خودت نمی تونی فکرش و بکنی فهمیدی؟؟ در جواب فقط بهش نگاه کردم که با صدای بلند گفت: فهمیدی یا نه -ا..ر…ه بازوم و گرفت و من و به سمت ماشین کشوند انقدر محکم گرفته بود که از درد لبام و به دندونم گرفته بودم و لبم فشار می دادم