دانلود رمان نوتریکا pdf از سرو روحی با لینک مستقیم

دانلود رمان نوتریکا از سرو روحی با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان راجع به پسرکوچیک و دختر کوچیک یک خانواده است که با یک سری اتفاقات زندگی همه ی اعضا کمی دستخوش تغییرات میشه …

خلاصه رمان نوتریکا

سلام…سلام ..سلام…مامان… اه من مردم از این استقبال گرم…کسی خونه نیست؟! به سمت آشپزخونه رفت و با ناخنک زدن به ظرف سالاد رها شده روی اپن کمی کاهو و خیار برداشت. تا انجا که به یاد داشت از گوجه فرنگی متنفر بود. علیک سلام… و کاهو را از چنگش بیرون کشید. این قبیل زورگیری ها مخصوص نوید پسر دوم خانواده ی آقای نیکنام بود.

صدای تلفن باعث شد به سمتش برود و جواب حرکت زشت نوید را به بعد موکول کرد. طوطیا: حاظری بریم؟ ناهار نخوردم… طوطیا:کو*فتو بخوری… ساعت سه… هنوز نخوردی؟ روی دسته مبل نشست و گفت:تا هشت بازه… طوطیا باز گفت: کو*فت و بخوری و تلفن را کوبید. نوید نگاهش کرد و پرسید: نرفتی هنوز؟ نگاهش را به ساعت دوخت و گفت: نه، مامان کجاست؟ نوید با بی قیدی شانه ای بالا انداخت و گفت: خونه خاله سیما… کجا میخواستی باشه…

من دارم غذامو داغ میکنم… منم دارم میرم ثبت نام… فعلا… و به سمت در ورودی حرکت کرد. نوید: ناهارتو بخور بعد برو.. طوطیا چت میزنه حوصله اشو ندارم… خدافظ و در را بست…طوطیا با لب های برچیده گفت: تو که گفتی نمیای؟ به سلامتی منصرف شدی من برم؟ طوطیا یک تای ابرویش را بالا داد و گفت: غلط های زیادی… وایسا حاظر بشم… یه چادر بنداز سرت بیا دیگه… همین سر کوچه است…طوطیا اما گوش نداد و به سمت اتاقش رفت. در اینه نگاهی به چهره اش انداخت. ..