دانلود رمان ملکه عذاب pdf از مهتاب_ر با لینک مستقیم

دانلود رمان ملکه عذاب از مهتاب_ر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

برای اخرین بار بانداژ بازوم رو توی آیینه میز توالت چک میکنم و باند های خونی رو توی سطل زباله می اندازم فداکاری امروز برای نجات جون سیاوش باعث شد تیری که به طرفش شلیک شده بود بازوم رو خراش بده نفسم رو پر از حسرت بیرون میدم و خسته و دل زده لبه پنجرهمیشینم به سیگار گوشه لبم پک عمیقی میزنم و دودش رو ثانیه ای مهمون ریه هام میکنم؛ دود رو بیرون میدم، به رد سفید…

خلاصه رمان ملکه عذاب

رق*صانش که توی سیاهی شب می چرخه و ناپدید می شه، خیره می مونم باز خاطرات گذشته وهم آلود و گذرا مثل لشکری شکست خورده به مغزم یورش میارن و آرامشم رو به تاراج میبرن به هفت تیری که قطعاتش رو باز و تمیز کردم نگاهی میکنم ،نفس عمیقی میکشم و درست مثل تیری که از چله رها شده بی توجه به دردی که توی بازوم می پیچه در چشم بر هم زدنی قطعات رو سر هم میکنم به تصویر خودم توی شیشه پر غرور لبخندی میزنم و براش فخر…

میفروشم ،طی ده سال گذشته یکی از تفریحات هر شبم سر هم کردن هفت تیری بود که به خودم قول داده بودم باهاش سیاوش رو بکشم و حالا بعد از این همه تمرین توی این کار تبحر خاصی پیدا کردم،جوری که حتی ماهر ترین تک تیر اندازهای بابک هم در مقابلم کم میارن با صدای خنده بلند سلنا دوباره خاطرات کودکی جلوی چشم هام جون می گیرن…

!درست یادم نیست هفت ساله بودم یا هشت ساله
والدین آوینا جشن بزرگی به مناسبت موفقیت کاری پدرش گرفته بودن و باز بچه ها توی اون جشن جایی نداشتن برای اینکه توی دست و پای بزرگ تر ها نباشیم و به قولی از شرمون خالص شن طبق معمول ما رو به اتاق بازی فرستادن تا به خوش بگذرونی شون خدشه ای وارد نشه بچه ها مشغول بازی بودن اما من مثل همیشه دورتر از همه گوشه ای کز کرده بودم و با حسرت بهشون نگاه میکردم که
…….چجوری سرخوش میخندیدن و بازی میکردن