دانلود رمان حقه ی آخر pdf از مهرسا حسینی با لینک مستقیم
دانلود رمان حقه ی آخر pdf از مهرسا حسینی
دانلود رمان حقه ی آخر از مهرسا حسینی با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حنا صادق و امیر والا وارسته دو دوست قدیمی که بعد از سالهای دور دوباره سر راه هم قرار گرفتن با گذشتِ زمان زندگیشون دستخوشِ تغییراتی شده و اونها رو تبدیل به آدمای دیگه ای کرده که شباهتی به گذشته ی خودشون ندارن. فقط زمان مشخص میکنه که این آدمای جدید چه کارهایی از دستشون بر میاد!
خلاصه رمان حقه ی آخر
نیم نگاهی به ساعتش انداخت، عقربه ها عدد 2 را نشان رفته بودند.انگشتهایش را روی فرمان ماشین گذاشت و ضرب گرفت، زیر لب با خودش آهنگی که صبح پندار خوانده بود را زمزمه می کرد.انگار آن آهنگ کذایی به مغذش چسبیده باشد! نگاهش بین ساعت گران قیمتش و ساختمان سفید نما سنگی مقابلش در گردش بود، گاهی هم اطراف را می پایید و خسته از انتظار چند ساعته نفسش را بیرون می فرستاد.
به سزش زد پیاده شود و تا آن ساختمان لعنتی برود، قبل از اینکه او بیاید! مردد بین رفتن و ماندن بود و همان لحظه با ضربه ای که پشت ماشینش خورد تقریبا به جلو پرت شد.دستش را جلوی صورتش گرفت تا از برخوردش با فرمان ماشین جلوگیری کند،با خشمی که حالا جای خونسردی ذاتی اش را گرفته بود از ماشین پیاده شد. بدون آنکه توجهی به ماشین پشت سری و راننده ی خاطی اش کند نیم نگاهی به ماشین خودش انداخت.
یکی از چراغ های عقبشکسته و کمی هم تو رفتگی به چشم میخورد.هر لحظه خشمش بیشتر میشد. ابروهایش گره کور خورده بودند. برایش مهم نبود که 206 آلبالویی راننده ی بی حواس بیشتر از او آسیب دیده است! دست هایش را دو طرف کمرش گذاشت و به سمت ماشین پشت سری چرخید.صورت دخترک مقابل چشم هایش نقش بست،انگار که خیال نداشت پیاده شود و نیم نگاهی به خرابکاری اش بیندازد…