دانلود رمان اعجاز با تو بودن pdf از محبوبه فیروز خانی با لینک مستقیم
دانلود رمان اعجاز با تو بودن pdf از محبوبه فیروز خانی
دانلود رمان اعجاز با تو بودن از محبوبه فیروز خانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کیارش عادل با عشقی ممنوعه دست به گریبانه و درست وقتی که مانعی سد راهش نیست و میخواد عشقش رو جار بزنه متوجه دسیسهای میشه که مسبب تمامش …
خلاصه رمان اعجاز با تو بودن
من و آسمان شبیه هم بودیم . هر دو ابری … هر دو
غمگین … او بیپروا می غرید و نعره میزد و من بی صدا در خود میشکستم. او همه چیز را در هم میپیچید و من ویرانی زندگیم را نظاره گر بودم. گویا هر دو زخمی بودیم. زخم کدامیک کاری تر بود، او که میبارید یا من که دیگر حتی اشکی برای فرو ریختن نداشتم. … خشک شده بود، همه چیز، حتی احساس لگدکوب شدهام نیز رمقی به جانش نمانده بود تا پایداری کند.
سوز سردی تا مغز استخوانم نفوذ کرده و آهی سردتر به جانم رخنه میکرد. گویا همه کمر به قتلم بسته بودند، اما دیگر پوست کلفت تر از این حرفها شده بودم. آنقدر از زمین و زمان بر سرم باریده بود که این حجله عروسی پیشش هیچ بود. این ماشین گل زده و این هلهله های شاد نیز نمیتوانست خرابه ام را ویرانتر کند. تنها چیزی که وجودم را به آتش میکشید خاطرات نه چندان دوری بود که به آنها دل خوش کرده بودم و امیدی که رو به نابودی بود.
کهنه تیر چراغ برق پناهگاهی بود تا هم از باران در
امان باشم و هم از دید دیگران. دور ایستاده بودم نه آنقدر که لبخند را بر چهرۀ عروس و داماد نبینم. دور ایستاده بودم نه آنقدر که آرزوی خوشبختی اطرافیان را نشنوم. دور ایستاده بودم نه آنقدر که برق شادی را در نگاهشان نبینم. و چه دردناک بود این شادی. به چه قیمت تمام شده بود؟ به قیمت شکستن دلی که بی هوا دل بسته بود؟ به قیمت خاموش شدن نور امیدی که از دخمههای سرد و خاموش گذشته ای…