دانلود رمان وسواس از فاطمه اشکو با فرمت pdf،اندروید،آیفون،نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سوزان نگاهش را با اعتماد به نفس مختص به خودش از برنا گرفت و به ترلان قرض داد. دختری که پوستی سفید، مو و ابرویی نارنجی رنگ و چشمهایی رنگی داشت. فک زاویهدارش درست در دیدرس نگاه سوزان قرار گرفت. سوزان: واقعا؟! چه خوب که بالاخره تصمیم گرفتی با هم آشنامون کنی شریک!
خلاصه رمان وسواس
دست روی سر دخترکش کشید و جعبه را دستش داد: سلین این هارو میدی به داییت. یه نامه داخل پاکت توی جعبه ست که همه چیز رو بهش توضیح دادم. سلین با پشت دست اشک هایش را پاک کرد و سر روی شانه ی مادرش گذاشت: مامان تو که میدونی من چه قدر دوستت دارم، آره؟میدونی که مجبور به فرارم؟ میدونی که راهی جز این ندارم؟
پروانه سرش را پشت سرهم تکان داد تا خیال ناراحت دخترش را راحت کند: آره عزیزم. تو به فکر خودت باش. فقط به خودت و راهی که داری میری فکر کن. هر چی پول داشتم، توی کارتت ریختم. تا رسیدن به اونجا کم نمیاری.مامان این شهر یه شهر پرت از استانی که من تا حالا نرفتم. گم نشم یه وقت؟ پروانه به دخترش که فرقی با ماه در آسمان نداشت نگریست. چتری های روی پیشانی اش را با نوک انگشت کنار زد. نترس تا بتونی زندگی کنی.
اگر میترسی که باید تسلیم خواسته ی سیروس بشی و خودت رو به زندگی ای که اون سرش قمار کرده، تحویل بدی. قاب صورت مامان پروانه، توی دست های سلین اسیر شد: من نمیذارم اون به خواسته ش برسه. اصلا نمیذارم من رو بازیچه دست خودش کنه . من سلینم، دختر مامان پری. جان مامان؟ نالان گفت: تورو خدا اذیتت کرد کم نیار. اگه زد، بزن. اگه گفت، تو بیشتر بگو. پروانه لب هایش را به دندان گزید تا صدای گریه اش بیرون نرود.