دانلود رمان افسون زمان pdf از سما اسفندی با لینک مستقیم
دانلود رمان افسون زمان pdf از سما اسفندی
دانلود رمان افسون زمان از سما اسفندی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آریانا دختر امروزی که از طرف دانشگاه به دیدن یک مجموعه تاریخی میره و اونجا با لمس گردنبندی عتیقه به گذشته و ۲۵۰۰ سال قبل سفر میکنه، و با مفهموم عشق، انتقام دشمن و دسیسه روبه رو میشه زمانی که میخواد به آرامش برسه و با آتانس زندگیش رو شروع، درس زمانی که بیخیال زندگی حالش شده به زمان خودش برمیگرده و…
خلاصه رمان افسون زمان
بس کن میفهمی بس کن من بس کنم اوکی تموش میکنم تو بگو چرا اومدی اینجا، برای جاسوسی؟نه نه به خدا من جاسوس نیستم ولم کن پیچش دستش دور بازوم سفت تر میشد ولت کنم؟ ولم کن تو رو خدا آرشان دستم شکست بیاختیار نالیدم و اشکم چکید بگو کی هستی خسته شده بودم از این فراموشی از این تناسخ که همه چیز و بهم ریخت
درمونده خشن نا امید لب زدم: زنت مادر پسرت شهداد گپ کرد هه بازی جدیدته تا دیروز خدمتکار خونهام بودی الان زنم؟ میدونستم باور نمیکنه مرد خشنی مثل اون هرگز حرفم رو نمی پذیرفت برای همین گفتم: کنار رونت قسمت داخلی پات تقریبا نزدیک…نزدیک اندام مردونهات یک یک بریدگیه وقتی بچه بودی از توی مبارزه با کارن اون این بلا و سرت آورد خودت…خودت وقتی که باردار بودم داستانش رو بهم گفتی شانس اوردی که تیر فقط با فاصله چند سانتی پات و پاره کرده وگرنه هیچ وقت صاحب شهداد نمیشدیم.
تو…تو…اینو از کجا میدونی؟ پاتیس برات بستش جز تو اون و کارن کسی اینو نمیدونست تا اینکه من دیدم و تو بهم گفتی تو کی هستی چشمهای آبی فیروزهیش گیج صورتم رو بررسی کرد. تو… شیدای منی افسون یادش اومد بالخره بالخره یادش اومد
نمیدونم چی شد من امروز فقط اومده بودم توی اتاق آرشان تا داخل لباسهای زیرش پودر خارش بریزم تا وسط جلسه هعی دستش اونجاش باشه خودش و بخارونه قرار نبود اینطوری توی بغلش جابه جا بشم و لبهاش با دلتنگی من رو ببلعه