دانلود رمان نفس گرگ pdf از محبوب_ت با لینک مستقیم

دانلود رمان نفس گرگ از محبوب_ت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موهای خرمایی رنگم رو پشت گوشم فرستادم و عکسی که همین الان گرفته بودم رو داخل پیجم گذاشتم. منتظر سیل کامنت ها و الیک ها بودم، که با احساس دستی روی پایین تنم، به سرعت سرم ‌رو برگردوندم. با دیدن چشم های وقیح پسری که به جای هر حس دیگه ای تو نگاهش، لبخند چندش آوری زده بود، خون تو رگ هام جوشید. حتی تو انظار عمومی هم به هیچ کس رحم نمی کنن!

خلاصه رمان نفس گرگ

البته… مهمونی هایی که می اومدم، مال همین کارها بود دیگه. هنوز دستش رو برنداشته بود و این بیش تر عصبیم می کرد. به سمتش چرخیدم و دستش رو از مچ گرفتم. داشتم تمام حرص عصبانیتم رو، روی دست های نجسش خالی می کردم. باز هم مثل همیشه، عصبی که شدم، دیدم قوی تر شد. برام عجیب بود. اما عادی شده بود. نگاه پسره، تغییر رنگ داد. وحشت زده به چشم هام، و بعد به دستش نگاه کرد. انقدر ترسناک شده بودم؟

فشار دستم رو بیش تر کردم که احساس کردم، مایع گرمی بین انگشت هام جریان پیدا کرد. چند لحظه بهت زده به صورت پر از درد پسره نگاه کردم و بعد نگاهم رو، به دستم دوختم. چیزی که دیدم رو باور نمی کردم. نفس کشیدن یادم رفت. چی می دیدم؟…
فشار دستم نا خداگاه کم شد. ناخواسته قدمی به عقب گذاشتم و از اون پسر فاصله گرفتم. عرق سرد، روی پیشونیم نشسته بود.

بلافاصله اون پسر، از شدت ترس، بیهوش شد و باعث شد توجه همه به سمت ما جلب بشه. نا خواسته سرم رو پایین انداختم. به دستم خیره شدم که به حالت قبل برگشته بود و خبری از اون پنجه های تیز نبود. دست هام به وضوح می لرزید.