رمان

دانلود کتاب دوریت کوچک اثر چارلز دیکنز

دانلود رایگان کتاب دوریت کوچک از چارلز دیکنز

دانلود کتاب دوریت کوچک از چارلز دیکنز با لینک مستقیم

در مورد کتاب دوریت کوچک بیشتر بدانیم :

کتاب دوریت کوچک یا دوریت کوچولو (Little Dorrit) ازی است

از چارلز دیکنز نویسنده مشهور انگلیسی که در بین سال های 1855 تا 1857 میلادی به صورت ماهیانه منتشر می شد

و در سال 1857 به صورت کامل منتشر شد.

این کتاب در ایران توسط محمد قاضی و رضا علیقلی به فارسی ترجمه شده و چاپ سوم آن توسط انتشارات هدایت در سال 1368 انجام شده است.

این رمان با وجود موفقیت بزرگی که در زمان خود به دست آورد،

از بهترین آثار دیکنز نیست، ولی مثل همیشه، شرح و بسط های زنده و جانداری در آن وجود دارد

و شگردهای سرگرم کننده طنزآلود در میان سطور این کتاب آمده است.

در مورد نویسنده دوریت کوچک بیشتر بدانیم:

چارلز جان هوفام دیکنز (به انگلیسی: Charles John Huffam Dickens؛

۷ فوریه ۱۸۱۲ – ۹ ژوئن ۱۸۷۰) برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود.

به عقیدهٔ جیمز جویس، نویسندهٔ بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده‌است.

از او برای داستان‌سرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیت‌های به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمده‌است.

دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کرده‌است.

از آثارش می‌توان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر را نام برد.

دیکنز در ۷ فوریه ۱۸۱۲ در لندپورت به دنیا آمد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره کارپردازی نیروی دریایی بود.

پدرش اهل لاابالی‌گری و وامداری بود و کار را به جایی رساند

که او را به زندان مارشال‌سی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانهٔ واکس سازیِ وارن فرستادند.

او تا آزادی پدرش از زندان هم‌چنان مجبور به کار بود

تا بالاخره بعد از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.

خلاصه ی کتاب

ویلیام دوریت به علت نارضایتی از وضع نابسامان موجود در ادارات دولتی آن زمان و عدم اجرای قرارداد

با یکی از بخش ها به زندان می افتد و در این میان دختر کوچک او به نام امی به کمک پدر می شتابد

و به او تسلی می دهد. همچنین فردی به نام آقای کلنام به خانواده دوریت کمک می کند

و این باعث به وجود امدن علاقه ای نسبت به وی در دوریت می شود که قادر به بیان کردن آن نیست ولی …

فرشته کوچولوئی که او را به این زندان کشانده بود از سوئی ظهور نکرد

تا یکنواختی این گردش صبحانه او را زایل سازد.

شاید تا پشت در اطاق زندان هم رفت ولی به هر حال در آن صبحگاه موفق به دیدن او نشد.

برای تیپ این وقت روز هنوز خیلی زود بود.

بالاخره در زندان روی پاشنه خود چرخید و کلیددار زندان که در آستانه در ایستاده بود

و برای تمدد اعصاب مشتی بر سینه خود می کوبید حاضر شد به آرتور راه عبور بدهد…

لطفا برای حمایت از نویسنده و انتشارات و همچنین مترجم کتاب را تهیه کنید.

به درخواست كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه لینک دانلود حذف خواهد شد .

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا