دانلود رمان مردی خشمگین در همین حوالی pdf از غزل داداش پور با لینک مستقیم

دانلود رمان مردی خشمگین در همین حوالی از غزل داداش پور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

هامون شمس عاشقانه ویدا رو می پرسته..ولی ویدا افسردگی شدیدی داره و هیچ علاقه ای به هامون نداره…همه ی خانواده ی ویدا به ازدواج هامون و ویدا راضی ان ولی ویدا نمیخواد این وصلت سر بگیره..ونوس،خواهر ویدا که شرایط ویدا رو میبینه تصمیم میگیره که به خواهر بزرگترش کمک کنه..ونوس به ویدا پیشنهاد میده که با فرهاد ازدواج موقتی کنه تا از دست هامون شمس راحت شه..ویدا هم قبول میکنه اما با دیدن فرهاد یک دل که سهله صد دل عاشقش میشه..خلاصه ویدا و فرهاد شب عروسی فرار میکنن و هامون میمونه د آتش انتقامی که ونوس تو دلش روشن کرده..حالا دو سال از اون ماجرا گذشته و هامون شمس برگشته هامون ونوس رو مقصر میدونه و میخواد از ونوس انتقام بگیره..اما دل است دیگر..گاهی بهانه می گیرد که گیر کند…!

خلاصه رمان مردی خشمگین در همین حوالی

با صدای جیغ مامان چشمامو باز کردم ونوس..ونوس چقدر میخوابی دختر..امروز خیر سرت عروسی دختر خالته ها..باید بریم آرایشگاه…ونوس! کلافه نفسمو بیرون فرستادم و خرامان خرامان از روی تخت بلند شدم…به سمت در رفتم و از اتاق خارج شدم.. در حالی که از پلکان سرازیر میشدم داد زدم دارم میام مامان! وارد سالن غذا خوری شدم..همه حتی ویهان پشت میز نشسته بودن و منتظر من بودم…

ابروهام بالا پرید و متعجب گفتم ویهان؟..تو از کی تا حالا کله سحر بیدار میشی؟ ویهان برادر کوچکترم بود که مهر امسال وارد سیزده سال میشد.. ویهان لبخندی زد و گفت چیه؟..فکر کردی همه مثل تو تنبلن؟…دلم واسه شوهرت میسوزه بدبخت خودش باید واست صبحانه درست کنه و خبری هم از ماچ صبحگاهی نیست! جیغ زدم ویهان.. مامان از روی تاسف سری تکون داد و گفت بسه دختر..برو دست و صورتتو بشور باید بریم آرایشگاه!

وندا خواهرم که یه سال ازم کوچکتر بود پرید وسط بحث و گفت عه مامان؟..خب ونوس راست میگه… این آقا دیشب اومده بهم میگه پوسیدم از سینگلی من همسن این بود دمپایی هامو بر عکس میپوشیدم! مامان نگاه هشدار دهنده ای به ویهان انداخت که ویهان مظلومانه سرشو انداخت پایین..کلافه نفسمو بیرون فرستادم و به سمت دستشویی رفتم..این داداش ما حالا حالا ها آدم بشو نیست!