دانلود رمان نفس بریده از رها با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با شوقی وصف نشدنی برای شنیدن رو به مامان گفتم: خوب مامانی تعریف کن. سری تکون داد.باشه گلم خوب گوش کن وخوب عبرت بگیر روجفت چشا کورم باز مسخره بازی هات شروع شد؟! معذرت معذرت،رو جفت چشا قیچم اه نفس اگه بخوای شوخی کنی و نصف روز روبه لودگی بگذرونی من نیستم غ*لط کردم غ*لط کردم،بگو گوشم تو دهنته…
خلاصه رمان نفس بریده
مامان چشم قره ای بهم رفت و نیم خیزشد که از روی مبل بلند بشه که باخنده بغلش کردم و گفتم: شوخی کردم مامان همه حواسم پیش شماست، بفرمایید که مشتاق شنیدنمنفس عمیقی کشید انگار که به گذشته برگشته.دمپایی هاش رو در اورد و پاهاشو تو بغلش جمع کرد. عاشق این حالتش بودم. گاهی اوقات از ذق ذق پاهاش این کار رومیکرد تا اروم بشه.البته مامان من خیلی جوون بود وعلت پادردش تصادف پارسالش بود که منجر به شکستن پاش شد.
بعداز دقایقی که متفکربه گلدان روی میز خیره شده بود وانگار به دورترین زمان از خاطراتش،خاطراتی که هرگزبرام نگفته بودپرت شده بود،این طور لب باز کرد: در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر،باهمه تلخی وشیرینی خود می گذرد،عشق ها می میرند،رنگ ها رنگ دگر می گیرند، وفقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ،دست ناخورده به جا می ماند
چهارده سالم بود پس به چهارده سالگیش پرت شده بود دخترساکتی بودم امامنزوی و خجالتی نبودم.
پدرم معلم ادبیات بود و من عاشق پدرم وعلایقش. عاشق نگاه مهربون وپرازحرفش،صبوربود روحش باشعر وبزرگان ادب عجین بود برخالف خواهر و برادرم منم عاشق ادب و شعر بودمبا بهت گفتم:شما داداش وابجی داشتید؟ اوهوم، اماقرارنشد وسط حرفم بپری،علامتت سوال و تعجباتو نگه دار با تعریفای من رفع میشن. مامان همیشه از اینکه کسی وسط حرفش بپره اخماش تو هم میشد.لبخندی به
اخماش زدم که کمی بازشدوشروع به تعریف کرد: مادرم زن بسیار زیبایی بود.تمیزوباسلیقه و خونگرم که باهمه اطرافیانش به راحتی ارتباط برقرار میکرد وهمه جذب زیبایی و متانتش میشدند.
