دانلود رمان سرزمین از ف.د با فرمت های pdf، اندروید،آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان بازگوی دختریست…دختری عاشق…عاشق پسری نامدار…..بازگویی عشق بی حد و نثار پسرک…..دختری که پس از سال ها به پیش پدر مادر خود باز می گردد.به پیش پدر . مادر که تنها اسمش را برای او تداعی می کنند.پدر مادری که برای بوی از هیچ چیز نبرده اند.پدر و مادری که آغاز اتفاقی اند برای او…بازگشتی که برای دختر پر است از اتفاق های ناگوار و بد.پر از اتفاق های ناخواسته و ندانسته…….
دانلود رمان سرزمین
اتوبوس نگه داشت. پیاده شدم و چمدانم و کوله ام را از دست شاگرد رانند گرفتم ،تشکر کردم. به جاده خاکی که اتنهایش به روستایی خطم می شد و فقط کودکی ام در آن گذشت نگاه کردم.چمدانم را به دست گرفتم و به سمت روستا حرکت کردم. کم، کم دیگر خانه های کوچک و بزرگ با حیاط های خاکیو سیمانی پیدایشان می شد.
دیگر کامل وارد روستا شده بودم. همه با لباس های محلی بودنند و من فقط با لباس های شهر در بین آن ها بودم.همه توجه شان به من جمع شده بود. بخاطر لباس هایم متعجب بودنند. انگار تا حاال کسی را اینطور و با این لباس هاندیده بودنند. به در خانه ی پدرم رسیدم. در زدم. بعد از کمی معطلی در باز شد. زن که در را باز کرد متعجب نگاهم می کرد.