دانلود رمان رخ مهتاب pdf از زهرا رضایی با لینک مستقیم
دانلود رمان رخ مهتاب pdf از زهرا رضایی
دانلود رمان رخ مهتاب از زهرا رضایی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
افرا دختر بیپروا و وکیل جسوریست که گذشتهی سختش این حرفه را رقم زده. گذشته ای که به یک معضل اجتماعی گره خورده و با گره خوردن به یک زندگی، دیگر معضل نخواهد بود. دستِ تقدیر او را با ترس هایش رو به رو میکند و در آسمانِ سرنوشت مثل ماه میدرخشد. ماهی که آرزویش غرق شدن، میان امواج پرتلاطم دریاست…
خلاصه رمان رخ مهتاب
ماشین را خیلی دور نگذاشته بود. سریع سوار شدیم و او پایش را روی پدال گاز فشرد. نمیدانم چرا اما بعد از تمام شدن تمام تنش ها تازه یادم افتاده بود که چقدر درد دارم و بغض، بیخ گلویم پا می کوبید. آخه من به تو چی بگم افرا ؟ صدایش می لرزید؟ میلرزید. نگران بود؟ بی شک! دستم را روی پای دردناکم فشار دادم.
قرار بود نیای پایین.صدایم آنقدر خش گرفته بود که خودم هم حیرت کردم. حیرت او اما از چیز دیگری بود. وای افرا، وای از تو. به من نقشه ی وارونه میدی؟ قرارِ ما این بود ؟ توی لعنتی فقط بهم گفتی باید منتظرت باشم تا برگردی چون اگه من رو ببینه مدارک رو نمیده.بی آنکه نگاهش کنم سر تکان دادم.
راست گفتم. سنگینیِ نگاهش را روی لباس های خاگ گرفته و زانوی شلوارم که پاره شده بود حس کردم.
زخمش طوری بود که خون، حتی سفیدی پوستم را هم نشان نمیداد. قرار نبود چاقو بکشی. تو انقدر احمقی که تنها میای با سه تا مرد معامله کنی و روشون چاقو میکشی؟ عصبی سرم را به سمتش چرخاندم. نمیخواستم عین آن شب ناراحتش کنم.
هرچه باشد برای من آمده بود. دستم را جلو بردم و چراغ بالای سر ماشینش را روشن کردم. تازه توانستم زخم و کبودی های صورتش را ببینم. سرش را عقب کشید و اخم کرد.