دانلود رمان دلریخته pdf از بهار سلطانی با لینک مستقیم
دانلود رمان دلریخته pdf از بهار سلطانی
دانلود رمان دلریخته از بهار سلطانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه چیز از آن روزی شروع شد که حرفهای یواشکی مادرم، با عمویم را شنیدم… دلریخته داستان قضاوت هااست. قضاوتهایی که زندگی و اعتماد را میسوزاند! نجلا که در کودکی به طرز مشکوکی ربوده و ناپدید میشود و اکنون در آستانه 22 سالگی، مردی اصیل زاده و مغرور و البته مرموز سرراهش قرار میگیرد تا او را به خانواده اش بازگرداند… مردی که زوایای پنهان زیادی دارد. گذشته و رازهایی… کینه و دشمنی اش قلب نجلای عاشق را میسوزاند و او را درگیر ماجراهایی تازه میکند…
خلاصه رمان دلریخته
بابک… بابک…من گیر افتادم. گوشی از دستم افتاد . خراب و داغان پش ت د ر بسته اتاق دوازده متری،
روی زمین ُسر خوردم. همهمه و شلوغی های بیرون از اتاق درست مثل ناقوس کلیسا در مغزم صدا می داد. همه چیز خبر از اتفاقات ناخوشایند آینده را می داد.
جلو چشمانم سیاهی می رفت. تمام بدنم عرق کرده بود. نمی دانم از تب بود یا گرما؟پلک می زدم و دو سال قبل را می دیدم. پلک می زدم، لبم می لرزید،
قلبم تیر می کشید، سرم درد می کرد. دندانهایم قفل شدند. دستانم مشت شدند. دردناک بود! با کف دست، چشمانم را پوشاندم.
انگار رگ ها و مویرگ هایم داشتند منفجر می شدند . درد داشتم زیاد! پلک می زدم و دوسال پیش را می دیدم، وقتی خودم را در میان خرابه ها و کوچه پس کوچه های پایین شه ر پایتخت میدیدم، بی کس و کار…بی یاور!پلک می زدم، قطره ای اشک، سرد و بی حس از گوشه چشمان یخ کرده ام چکید.