دانلوو رمان بوی باران عطر خاطرات تو pdf از نازان محمدی با لینک مستقیم

زندگی شهرزاد دختر زیبا و مظلوم داستان ما که پدر و مادرش مردن، با ازدواج با آرشی که به دنبال ارثیه ی او نقش عاشق ها را برایش بازی کرده از طرف مادربزرگش طرد می شود و بدون این که بخواهد درگیر یک باند قاچاق مواد مخدر می شود و …

خلاصه رمان بوی باران عطر خاطرات تو

اول بهار بود … باران نم نم بر تن تشنه ی خاک مي باريد … بوی شكوفه ی درخت ها و عطر سبزه های باران خورده مشام را نوازش می كرد … هوا پر از نای خاک بود و من سرمست از اين عطر نفس گير همه ی وجودم را به دست نسيم بهاری سپرده بودم …  دست نوازش گر باد از ميان شيشه ی پايين آمده ی ماشين در ميان موهايم بازی می كرد و با شيطنت آنها را در هم می ريخت!

فقط برای يک لحظه نگاهم در آيينه چهره ام را كاويد … به اتوبان مدرس كه پيچيدم احساس كردم وارد بهشت شده ام. وه! كه چه زيبا است اين تكه از تهران؛ انگار گوشه ای از بهشت است … بي اختيار چشم هايم را برای لحظه ای بستم و نفس عميقی گرفتم … عطر نفس گير و دلپذير خاک مشامم را پر كرد و اين عطر گذشته های شيرينم را به خاطرم آورد و فكرم به گذشته ها پر كشيد.اين بهار بيست و پنج سالم تمام مي شد. چهار سال پيش ليسانسم را در رشته ی مديريت از دانشگاه تهران گرفته و بی تامل در يک شركت خصوصی استخدام شده بودم … تقريبا زن موفقي محسوب می شدم كه همه ی همكارانم بدون استثنا آرزوی موقعيت كاری ام را داشتند اما …