دانلود رمان دردانه ی پنهان PDF از ساغر با لینک مستقیم

دانلود رمان دردانه ی پنهان از ساغر با فرمت های PDF، اندروید،آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یڪ دوش مختصر گرفتم و به سمت اتاق رختڪن رفتم و از ڪمد مخصوصم پالتوی قهوه ای چرم وشال ڪرم پشمی ام را بر داشتم و پوشیدم.بعد از آن ڪه پوت های قهوه ای چرمم را پا ڪردم مقابل آینه ی قدی اتاق ایستادم لباس ها واقعا برازنده ی اندام ڪشیده ی ورزشڪاریم بود..اما چیزی ڪه باعث خوشحالی ام بودزیبایی لباس هایم نبود
این بود ڪه این لباس ها را با حقوق خودم خریده بودم بعد از یڪسال ڪه از ڪار ڪردنم گذشته…

خلاصه رمان دردانه ی پنهان

توانسته بودم با در آمد معمولی پدرو خانواده ی نسبتا پر جمعیتم این لباس ها را که تا به حال موفق به تهیه اش نبودم را تهیه ڪنم. فرزند اول خانواده و 22 ساله بودم،سال قبل با مدرڪ لیسانس اقتصاد از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم. در حال آنالیز ڪردن خودم بودم ڪه صدای در بلند شد.بله!استاد؟!
صدای بنفشه بود معمولا جلوی شاگردانم…مرا استاد خطاب می ڪرد اما در خلوت خودمان انواع لقب های فانتزی و غیر فانتزی را به من نسبت می داد.
جانم خانم فتحی!!من هم باید به او احترام می گذاشتم بالاخره من در باشگاه او ڪار میڪردم،،،،

ده سال بود ڪه با او دوست بودم از دوران راهنمایی تا الان هر دو در رشته ی اقتصاد فارغ التحصیل شده بودیم، اما از آنجایی ڪه ڪار برای رشته ی ما فتو فراوان بود دل پدر بنفشه به رحم آمده و برای دختر عزیزش یڪ باشگاه تاسیس ڪرد. بچه مایه دار بود دیگر… بنفشه اصولا به ورزش علاقه ای نداشت اما من بالاخره پانزده سال بود ڪه ڪاراته ڪار میڪردم و چند مدال افتخار هم داشتم و همچنین
ڪارت مربی گری پس سرمایه از بنفشه بود و ڪار از من…

اولش فقط ڪاراته بود اما ڪم ڪم پای رشته های
دیگر مثل ایروبیڪ و تڪواندو هم به باشگاه بنفشه رسید و ڪم ڪم باشگاه رونق گرفت. بنفشه اینبار آرامتر گفت:این دختره ی فڪور اومده بات ڪار داره
فڪور دیگه ڪیه؟! اَه،چقدر تو خری..این یارو یگانه رو میگم دیگه.بیا بیرون دیگه مُردی ،چڪار میڪنی اون تو؟؟ الان میام…