دانلود رمان حامی pdf از مریم روح پرور با لینک مستقیم

دانلود رمان حامی از مریم روح پرور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روی صندلی های فلزی سرد فرودگاه نشسته بود نمیدانست کجا برود. چمدان کوچک همراه کوله پشتیش را از روی زمین برداشت و آهسته و
با قدمهای سنگین که به خوبی حسشان میکرد از فرودگاه بیرون رفت. حتی پول ایرانی هم نداشت که بخواهد با تاکسی ویژه فرودگاه جایی برود.

خلاصه رمان حامی

برای همین به راننده هایی که منتظر بودن آن دختر برود سوار تاکسی آنها شود بی محلی کرد و قدم زنان رفت میدانست راه آنجا برای پیاده روی خوب نیست اما با پولش کجا میتوانست برود؟ اصلا سوار ماشین هم میشد کجا میخواست برود؟ هوای پاییز تهران خیلی سرد شده بود و آن دختر که فقط یک مانتوی مشکی کوتاه که آن هم مال چند سال پیش که با همان مانتو رفته بود حال دوباره تنش بود حسابی سردش شده بود.

سرش پایین بود و آهسته قدم برمیداشت. صدای بوق ماشین باعث شد سر بالا بیاورد و نگاه به ماشین بیندازد. یک تاکسی زرد رنگ بود. راننده شیشه را پایین داد و بلند گفت خانم بیان بالا اینجا بد جاس دخترک نگاه به اطرافش کرد. راست میگفت مرد جوان آنجا هیچکس نبود جز ماشینهای که به سرعت در رفت و آمد بودن. جلو رفت و کمی خم شد تا مرد راننده را ببیند پولم دلاره میتونید برسونیدم؟