دانلود رمان بازی زندگی pdf از فرین فخرآبادی با لینک مستقیم
دانلود رمان بازی زندگی pdf از فرین فخرآبادی
دانلود رمان بازی زندگی از فرین فخرآبادی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
امیر حکیمی تاجر معروف فرش دستبافت ایرانی و صاحب شرکت حکیم بافت تبریز، مردی که سالها مخفیانه عاشق طراح جوان شرکتش بوده. درست چند روز بعد از نامزدی با مارالی که سالهای عاشقش بوده متوجه رازی از گذشته میشه…رازی که همه چیز رو از بین میبره مادر مارال عشق اول پدرش بوده و مسبب خودکشی مادرش… حالا امیر مونده و دلی که رفته و خونی که روی زمین مونده رابطه ای داغ و عشقی ممنوعه که آبروی خاندان سرشناس و ثروتمند حکیمی رو به خطر میندازه و رسوایی بزرگی به بار میاره
خلاصه رمان بازی زندگی
مکثی کرد و لیوان آب رو از روی عسلی کنار تختش برداشت و جرعه ای آب نوشید و ادامه داد. من نمیتونم مادر بودنم رو فدای زن بودنم بکنم نارین. نمیتونم عشق به بچهام رو فدای عشقِ یه مرد بکنم. اگه…اگه حتی یک درصد مارال مخالف این ازدواج دوباره ام باشه، من میگذرم از آبتین…من…من یه مادرم نارین. یه مادر که از وقتی برای اولین بار مارال رو توی وجودم حس کردم، اون شد برام همه چیز…همه چیز نارین…من الان پرم از حس بد…
نارین لبخندی زد و کنارش روی تخت نشست. خب چرا بهش نمیگی و خودت و آبتین رو خلاص نمیکنی؟ سر پایین انداخت و با ناخن های قرمزش مشغول بازی شد. ازش خجالت میکشم…میترسم بد فکر کنه راجع به من. همین چند وقته پیش بود که بهش گفتم هیچ وقت عاشق پدرش نبودم و میترسم اگه الان بخوام موضوع ازدواج با آبتین رو مطرح کنم فکر کنه همه حرف هام فقط و فقط به خاطر قصد ازدواجم با آبتین بوده…یا حتی بدتر…شاید فکر کنه تو تمام این سالها با فکر کردن به آبتین به پدرش خیانت کردم.
نارین دست پشتش گذاشت و خودش رو به مهسیما نزدیک تر کرد. مه سیما به خدا این قدرها هم سخت نیست. تو یه زن آزادی که میتونی هر تصمیمی برای خودت و آینده ات بگیری. مهسیما تو یه زنی…زن بودنت رو فدای مادر بودنت نکن…صرف اینکه یه مادری، به احساسات قلبت پشت پا نزن.