دانلود رمان از هوس تا قفس pdf از زهرا علیرضایی با لینک مستقیم

دانلود رمان از هوس تا قفس از زهرا علیرضایی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری دل شکسته اما محکم به اسم نازنین؛که وکیله و برای گرفتن مدرک خودش نیاز به گذروندن یه طرح داره تا استادش بهش اعتماد کنه. برای همین وکیل تسخیری مردی میشه که متهم به قتل نامزد خودشه! ظاهراً همه چیز بر علیه اونه، اما متوجه میشه حفره هایی تو پرونده وجود داره، که کلید حل این ماجرا رو پنهان کرده… ولی مشکلی که وجود داره اینه که علی آقا هیچ رقمه حاضر نیست کمکش کنه، و حتی بدتر، اعتراف به قتل میکنه! این وسط عشق قدیمی هم سر و کلش پیدا میشه و همه چیز رو بهم میزنه و…

خلاصه رمان از هوس تا قفس

نفس زنان، با رنگی پریده، پیچ کوچه را رد کردم و داخل کوچه شدم. دهانم مزه ی زهر می داد. چادر خاکی ام را زیر بغل زدم و تا میتوانستم دویدم؛ اما بن بست بودن کوچه، مرگم را طلبید. صدای نحسش، قلبم را نیست و نابود کرد. با چشمانی وق زده، میخکوب زمین، جرات اینکه به پشت سرم را نگاه کنم را نداشتم… اگر دستش به من می رسید، مرگم حتمی بود!

“دادگاه عمومی خانواده ساعت هشت و سی و پنج دقیقه ی صبح” طول و عرض اتاق را متر می کردم. دل در دلم نبود. اگر نمی آمد، تمام زحماتم دود می شد و به هوا می رفت. چادرم به لبه ی میز گیر کرد و
من از حواس پرتی محکم کشیدم. همین کار باعث شد چادرم کمی پاره شود. نفسم را پر سر و صدا به بیرون فوت کردم. نگاهم از ساعت دیواری بزرگی که درست روبه رویم بود، جدا نمی شد. با صدای در از
جا پریدم و شتاب زده چرخیدم. با دیدن کسی که پشت در بود، نفس حبس شده ام را بیرون دادم و خسته روی صندلی نشستم.

تاشروع جلسه ی دادرسی چیزی نمانده و اعصابم متشنج شده بود. بدقولی اش را نمی توانستم هضم کنم. بلند شدم و به سرمدی مشاور ارشد قاضی فرخی نگاه کردم. لبخندی محو زدم و خط مقنعه ام را به سمت چانه ام سوق دادم. ناامیدی کارمن نبود؛ اما آن لحظه پرونده را منتهی به شکست می دیدم. دلم ضعف می رفت و مطمئن بودم روزی این صبحانه نخوردن ها، کار دستم می دهد. بزاق دهانم را به زحمت بلعیدم و پوشه ی نارنجی رنگ را به دست گرفتم. نفس عمیقی کشیدم و با قدم هایی محکم به سمت راهرو رفتم. در آخرین دیدارم با روشنک،