رمان بوکرمان عاشقانه

دانلود رمان توماژ pdf از سحر شعبانی با لینک مستقیم

دانلود رمان توماژ pdf از سحر شعبانی

دانلود رمان توماژ از سحر شعبانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

درباره مردیه به اسم توماژ، توماژ یه مهندس سرامد با یه شرکت موفقه که بازحمت شبانه روزی خودش ودوستش تونسته پیشرفت زیادی بکنه اما او یه هدف دیگه هم داره اون هم برنده شدن تو یه مناقصه برای یه پروژه بزرگه که با همین بهانه به سرزمین مادری برمی گرده و با افرادی شریک می شه که روزی اون رو به بدترین نحو زمین زدن ….. اما در این بین اتفاقات زیادی می افته و رازهای زیادی برملا می شه که رفاقت چندین ساله و عهد محکم برادریشون رو دست خوش طوفان های سهمگین می کنه… پایان خوش

خلاصه رمان توماژ

پک محکمی به سیگارم زدمو از پس دود غلیظ و نفسگیرش که سیاهیش رو از دل نا آرومم گرفته
بود به شهری که درست زیر پام هنوز زنده بود ومثل همیشه کام عمیقی از این همه سیاهی می گرفت خیره شدم….. از پشت شیشه مات و دودی اتاقم به آسمون دود گرفته چشم دوختم ….. گویی سیاهی همراه من بار سفر بسته بود و هم پای من به دل غربت زده بود …… غربتی که هنوزهم بعد از پنج سال برایم نشد عادت نشد.

روزمرگی …. مردمی که هیچ وقت براشون آشنا
نبودم هیچ وقت همرنگشون نشدم ، اسمونی که هر روز با زبون بی زبونی سرکوفت نفس های عاریه ایمو با مه و غبار همیشگیش بر سرم زده .گویی هر روز یاد اور شده که سهمی از این اسمون و هوا نخواهم داشت … این شهر این اسمون این مردم مال من نبود ….. قلبم سنگین تر از همیشه گوشه سینم کز کرده بود و دستام حریصانه به تن زخمی همدم این روزام چنگ می زد ….. پوزخندی رو لبم نشست …. سیگار تنها همدم من که با سوختنش آروم می شدم…..

آری باید می سوخت تا آروم شوم ….. تصویری بی رحمانه در نظرم جون گرفت و مشتم ناخوداگاه بهم گره خورد و نفس های سنگینم به شماره افتاد …… چشمم هوای باریدن کرده بود …. چه بد بود قانون
گریه و مرد ….. چه بد که دستم کوتاه بود از چشمه اشکم تنها به خاطر مرد بودن ….. نر بودن …..مرد بودم؟؟؟ پس این نم اشک در گوشه چشمام چی رو به رخم می کشید؟؟مگر مرد هم گریه می کرد؟ مگر کمر خم می کرد تو پیچ وتاب زمونه؟ مگر فرار می کرد از نیرنگ روزگار؟؟

 

 

اطلاعات رمان رمان توماژ

نام رمان : رمان توماژ
نویسنده رمان : سحر شعبانی
ژانر رمان : عاشقانه
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : سایت ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 542
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا