دانلود رمان شکیبا باش pdf از گیسوی پاییز با لینک مستقیم

دانلود رمان شکیبا باش از گیسوی پاییز با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک  مستقیم

نمی دونم چی شد … نفهمیدیم چرا زمین لرزید … قهر و خشم خدا بود یا رحمتش … قضا بود یا قدر …
ولی هر چی بود زندگی من رو کامل ویرون کرد و از من ، منی دیگر ساخت … شکیبایی دیگر …
من دوباره از نو ساخته شدم … دوباره عاشق شدم … عشقی که در من طنین انداز تپش های قلب دیگری بود … کسی که ساده در لا به لای سطور زندگیم رسوخ کرد … کسی که من زائر چشماش شدم … چشمانی که تمسخر می کرد تمام عاشقانه هایم را … و من صبورانه … به مانند اسمم شکیبا وار برای اون زندگی کردم..

خلاصه رمان شکیبا باش

آخه تو که نه کار داري .. نه پول داري … نه خونه داري …. زن گرفتنت چيه …. زنگ خونه رو زدم و پشت در منتظر ايستادم تا مامان در رو باز کنه …. عصبی بودم و کالفه … مامان که در رو باز کرد سريع وارد شدم و يه سالم گفتم و کفشام رو در اوردم .. مامان جواب سالمم رو داد و خيره شد به اخمی که کرده بودم … سري به حالت تأسف تکون داد ….. نگام افتاد به بابا که رو مبل .. رو به روي تلويزيون نشسته بود…

داشت جدول حل می کرد … يه تفريح کارمندي بی دردسر …. بدون نياز به پول … با قدم هاي بلند رفتم سمت بابا …. من ا ا … خجالت نمی کشه … مگه شما بهشون جواب رد ندادين … باز اومده جلوي من رو وسط خيابون گرفته …و نشستم کنار بابا …بابا نگاه از جدولش گرفت و رو کرد به من … بابا باز چی شده دختر که با توپ پر اومدي خونه ….. سري تکون دادم … من چه نشسته اي که اين پسر يالغوز اومده وسط خيابون جلوي دخترت رو گرفته آقا رضا …بابا اخمی کرد …. و به جاي بابا … مامان پرسيد …مامان  کی مادر … دستی زير چونه م زدم و آرنجم رو گذاشتم رو پام …. رو کردم بهش …