دانلود رمان افگار هزاهز pdf از وفا قدیمی با لینک مستقیم
دانلود رمان افگار هزاهز pdf از وفا قدیمی
دانلود رمان افگار هزاهز از وفا قدیمی با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
فاخته عاشقانه ای پر هیاهو به مدت هفت سال، با فرامرز داشته است. اما پس از سال ها عاشقی کردن با او، به نقطه ای از زندگیش می رسد که مجبور به ترک فرامرز می شود. حالا پس از چند ماه دوری، آن ها در فضای کاری با هم رو به رو می شوند. و در این بین پرده از راز هایی برداشته می شود که دلیل جدایی آن ها بوده ست. یک زن، یک جنین چند ماهه و شاید یک نفر سوم…
خلاصه رمان افگار هزاهز
دلپیچه…بهآرامی دستمال مرطوب را به صورتم کشیدم و با دست آزادم، چتری هایم را بالای پیشانی ام نگه داشتم. شنیدی چی شد؟ شیوا با لحن پرشور همیشگی اش، سوال میپرسید.از آیینه ی بزرگ که رد قسمت بالایی اش یک لامپ قرار داشت، به صورتش که حالا حسابی تغییر کرده بود، نگاه کردم.دستمال را به زیر چشم هایم کشیدم و با بالا انداختن ابروهایم، پاسخ منفی دادم.
چشمانش برقی زد و با خوشحالی از این که کسی هست تا با آب و تاب در مورد چیزی که اتفاق افتاده برایش حرف بزند،به سمتم آمد و روی صندلی کناری ام نشست.دستمال را روی میز انداخته و کرم مرطوب کننده را برداشتم. کرم را از دستم بیرون کشید و با هیجان گف: کارگردان عوض شده. نگاهم را به انگشتان کشیده اش که کرم را در خود جای داده بودند، دوختم.
با آب و تاب بیشتری پرسید: میدونی کارگردان جدید کیه؟ شانه بالا انداختم و ر*ژ لب سرخ رنگی را برداشتم. با حرص رژ را هم از دستم بیرون کشید و گفت: این مال گریمه. وسایلت را گذاشتم روی اون میز کوچیکه.چتری هایم را مرتب کردم و سرم را تکان دادم.از پشت میز بزرگ بلند شدم و به سمت دیگر اتاق رفتم…