دانلود رمان هکمن

دانلود رمان هکمن از نازنین خانی با لینک مستقیم+pdf

خلاصه رمان هکمن

اعلام موافقتش برای دوستی رعشه به جونم میندازه و قلبم رو به درد میاره. دستم روی موس لمسی لپ تاپ مشت میشه. این یارو رو میشناختم. قبلا توی مهمونی های فرشاد دیده بودمش. مرتیکه بوالهوس از مگس ماده هم نمیگذشت. الان با زبون چرب و چاپلوسش، هورناز ساده رو راضی کرده. موبایلم رو از کنار لپ تاپ چنگ میزنم و شماره ی هورناز رو میگیرم.

صندلی رو با ضرب به عقب پرت میکنم و عصبی طول اتاقم رو قدم میزنم. بوق دومی توی گوشم میپیچه که رد تماس میده. پوست لبم رو به دندون میگیرم و موهام رو مشت میکنم. اینقدر میگیرمش تا جواب بده. نمیذارم گیر کفتار ها بیافته. برای سومین بار میگیرمش که بالاخره صدای ظریف و عاصیش توی گوشم میپیچه. دستم رو به دیوار میگیرم و تکیه گاه تنم میکنم.