دانلود رمان سایه رویا
تومان20,000
دانلود رمان سایه رویا از لیلا حمید با لینک مستقیم+pdf
خلاصه رمان سایه رویا
ليوان يک بار مصرف نسکافه را روی ميز گذاشتم و بی توجه به همکارانی که کنارمان بودند، صندلی کنار دستم را کمی حرکت دادم و با اينکار و نگاه و لبخند، سپنتا را کنارم دعوت کردم. پذيرفت و همانطور که کيفش را روی ميز می گذاشت باهيجان گفت:
_به به! دکتر خجسته عزييييز! احوال شما؟ خدا پدر اين کنگره ها رو بيامرزه حداقل باعث ميشه دوستان رو ببينيم! چه خبر؟ کجايی؟ چه میکنی؟ آقا
تبريک!!! _عليک سلام! بابته؟ _سلام! هيأت علمی شدنت، الان از معصومه شنيدم! خم شدم و از وسط ميز ظرف شيرينی را به طرفش گرفتم: _اخبار نخ نما شده بهت میرسه. دو سالی هست. _به هر حال تبريک، من امروز شنيدم. _به هر حال ممنون….. پسرات چطورن؟ آقای دکتر؟ شيرينی را برش زد:
_خوبن! ممنون… _کجا مشغولی؟ پيش دکتر احمدی ميری هنوز؟ _صبحا آره، تو همون بيمارستانم، اما بعد از ظهر نه، خيلی وقته تربيت شنوايی رو کنار گذاشتم. با دو تا پسر بچه تخس مدرسه ای نميشه
ديگه. جرعه ای از نسکافه نوشيدم:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.