دانلود رمان خلافکار دیوانه من

دانلود رمان خلافکار دیوانه من از محدثه با لینک مستقیم+pdf

خلاصه رمان خلافکار دیوانه من

با این حرفم بمب خنده تو کالس ترکید استاد حسینی هم که دیگه عادت کرده بود به خل و چل بازی هام اخم مصنوعی کرد و گفت “خانوم میالدی شما قراره پرستار یکی از اون بیمارها بشین اونموقع ذوق کردنتونم میبینم” دوباره کالس از خنده رفت رو هوا دست به سینه نشستم با غرور گفتم “این همه دارم زحمت میکشم بابتش از خدامم هست پرستارشون بشم” استاد حسینی تک خنده ای کرد

و سری برام تکون داد “کالس تمومه میتونید تشریف ببرید” باران که دوست صمیمیم بود گفت…”ولی خودمونیما الحق که الیق همین کاری” “چطوور؟”

“خودت دیونه بیماراتم دیوونه دیگه نور علی نور
میشه” کتابم رو کوبیدم فرق سرش گفتم “خجالت بکش باران از تو انتظار نداشتم ” چشمی براش چرخوندم که خندید کولم رو برداشتم و از کالس زدیم بیرون “نفله ماشین آوردی” سرش از گوشی در آورد و با گیجی گفت “هومم…نه دیگه”