دانلود رمان یادداشت های یک گمشده بهاره حسنی با لینک مستقیم

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده از بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم

به ما بپیوندید در سایت مرجع ناولز لند و دنبال کنید داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمی کنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا فرستاده می شود که همگی به بن بست ختم می شود و در انتها به نظر می آید که …

خلاصه رمان یادداشت های یک گمشده

با امدن انا، حرف ما نیمه کاره ماند … با حسام خداحافظی کردم و به خانه رفتیم … لباس عوض کردم و به دنبال سرنخی از امیر رفتم … ابتدا با دوستانش حرف زدم … همه از کار امیر به شدت شوکه بودند و هیچ کدام نتوانستند چیزی بیشتر از انچه خودمان می دانستیم، به من بگویند … بعد از صحبت کردن با دوستان امیر به دفتر خیریه رفتم … خانم اسحاقی پشت میز نشسته بود و به حساب و کتابها می رسید.

با دیدن من از جا برخاست و سالم و احوال پرسی کرد … نشستم و از مسافرتم پرسید … اینکه کارها چطور پیش رفته است … تعریف کردم، ولی از بازگشت پر عجله و مسخره ام، چیزی نگفتم … کمی بعد از امدن من، دکتر صادقی امد … دیده ب/وسی کردیم و او هم از سفرم پرسید … همه می خواستند بداند که کار درمانگاه به کجا رسیده است … توضیحاتی دادم و به او هم از بازگشتم چیزی نگفتم، ولی خود دکتر صادقی پر از شک و تردید گفت که قرار بود بیشتر بمانم و چه شده که این قدر زود برگشتم؟

توضیح دادم که مشکلی خانوادگی در تهران پیش امده بود که مرا مجبور به بازگشت کرد … امیدوار بودم قبل از انکه گند کار دربیاید و همه از فرار امیر و رخساره خبردار شوند، انها برگردند و قایله ختم به خیر شود … قبل از انکه اشخاص دیگر سر برسند که امکانش زیاد بود، سریع جمع و جور کردم و به خانم اسحاقی گفتم که کاری پیش امده و باید بروم … اما خانم اسحاقی با اصرار مرا نگاه داشت و گفت که شرکت مرغک زیبا را …