دانلود رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند pdf از شهرزاد شیرانی با لینک مستقیم

دانلود رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند از شهرزاد شیرانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

لیلیا ناخواسته طے اتفاقے وارد ماجرایے که میشود که برگشتن از آن ، زمانے میسر میشود که دیگر نمیتواند ! شاید براے ترس… شاید براے خانواده… و شاید براے عشق!

خلاصه رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند

به چهره بهم ریخته ام نگاه کردم ، ریمل از مژه هایم میچکید و دقیقا شکل دلقک قاتلی که چند وقت پیش فیلمش را دیده بودم شده بودم.موهایم زرد بود و رژ قرمز بی کیفیتم ، بعضی قسمت های لبم را پوشش داده و بعضی قسمت ها را نه .از همه بدتر ، چیزی که بدبختی ام را فریاد میزد کنار دستم پشت فرمان ماشین مورد علاقه ام نشسته بود و مدام حرف میزد و بیشتر تحقیرم میکرد.

نگاهی به نیم رخ خوش ترکیب اش انداختم ، زیبا بود ولی در اغلب موارد میخواستم هر چه دم دست دارم را با همه قدرتم به سرش بکوبم.ولی خب نمیشد من هرگز چنین کاری انجام ندادم و عاقبتم شد اینکه بنشینم و اشک بریزم و او سنگدالنه از خسته شدنش از من بگوید و از رفتارهای بقول خودش چیپمبنالد.به
درک که خوشش نمی آمد!

دستمالم را مقابل بینی ام گرفتم و از روی عمد فین بلندی کردم ، چهره اش درهم شد و در سکوتی تاسف بار نگاهم کرد و گفت : واقعا دیگه نمیتونم ، ببین همین الان دارم برات از کارایی که اذیتم میکنه میگم و تو توی این دستمال…متاسفم واقعا …