دانلود کتاب مردی که می خندد اثر ویکتور هوگو
دانلود رایگان کتاب مردی که می خندد از ویکتور هوگو
دانلود کتاب مردی که می خندد از ویکتور هوگو با لینک مستقیم
در مورد کتاب مردی که می خندد بیشتر بدانیم :
کتاب مردی که میخندد، نام رمانی است از «ویکتور هوگو»، نویسنده و شاعر شهیر فرانسوی که در آوریل سال ۱۸۶۹ برای اولین بار در فرانسه انتشار یافت.
«ویکتور هوگو» در قالب بیان داستان این کتاب که در اوائل قرن هیجدهم و در انگلستان روی میدهد، مسائل فلسفی و اطلاعات تاریخی بسیاری را مطرح میکند.
لازم به ذکر است که این کتاب هم مانند بسیاری از آثار ماندگار جهان، به سناریو تبدیل و در سال 1928 فیلم سینمایی از آن ساخته شد.
داستان این کتاب، روایت کودکی است که توسط «کومپراچیکو»ها یا همان خریداران بچه، معلول شده و با زخمی که بر صـورت دارد گویی هـمیشه میخندد.
هوگو در اوج این رمان، با بیان خطابهای از قهرمان داستان، پیام اصلی کتاب را اینگونه بیان میدارد
که بلایی که سر وی آمده در حقیقت سر بشریت آمده است.
مردمی که در ظاهر میخندند و باطناً رنج میبرند.
در مورد نویسنده کتاب مردی که می خندد بیشتر بدانیم:
ویکتور ماری هوگو (فرانسوی: Victor Marie Hugo؛ ۲۶ فوریه ۱۸۰۲م. – ۲۲ مه ۱۸۸۵م)
شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی بود.
او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگوکننده تاریخ معاصر فرانسه است.
از برجستهترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد است.
مشهورترین کارهای هوگو در خارج از فرانسه بینوایان و گوژپست نتردام است
و در فرانسه بیشتر وی را برای مجموعه اشعارش میشناسند.
ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۲ با آدل فوشه دوست دوران کودکی خود ازدواج کرد.
آدل فوشه دختری بود سبزهروی با موهای مشکی و ابروانی کمانی.
او در ۱۶ سالگی بانویی خوشسیما و جذاب بود. آدل فوشه اولین عشق ویکتور هوگو بود
و ویکتور او را بسیار تحسین میکرد.
دوران نامزدی آدل و ویکتور را میتوان به عنوان تراژدی عاشقانه توصیف کرد.
ویکتور و آدل همدیگر را از بچگی میشناختند. دو خانواده فوشه و هوگو با هم بسیار صمیمی بودند
و بچههایشان هم با هم بزرگ شدند. زندگی عاشقانه هوگو زمانی آغاز شد که نوجوانی بیش نبود.
او عاشق آدل، دختر همسایهشان شد. مادر ویکتور او را از این عشق منع کرد.
خلاصه ی کتاب
روایت زندگی بسیار غمانگیز کودکی به نام جوئین پلین است که از بدو تولد بیخانمان میشود
و هیچگاه خانواده خود را ندیده است، او توسط کومپراچیکوها (خریداران بچه) خریداری شده
و در ۱۰ سالگی از آنها جدا میشود، جوئین پلین، طبق اتفاقاتی که در خلال داستان رخ میدهد؛
جان یک دختربچه یکساله نابینا را نجات میدهد (البته آن دختر بچه مادرزاد نابینا نبودهاست،
بلکه در یک سالگی نابینا میشود) سپس جوئین پلین، همراه با آن دختربچه که اکنون او نیز بیخانمان است، نزد یک مرد تنها به نام اورسوس، بزرگ میشوند
و به خاطر قیافه زشت و مضحک جوئین پلین که بسیار برای اجرای نمایش خوب و مناسب است
و مردم را به خنده میاندازد؛ به اجرای نمایش در شهرها میپردازند.
اصل داستان نیز در مورد عشق جوئین پلین و آن دخترک که «دئا» نام دارد؛ میباشد، آیا به نظر شما سرنوشت این دو را به هم میرساند؟
در اواخر داستان مشخص میشود که: قیافه زشت جوئین پلین نیز که گویی همیشه بر آن لبخند نقش بستهاست
به دلیل جراحیای است که کسانی که با پدر وی دشمنی داشتهاند روی آن انجام دادهاند.
لطفا برای حمایت از نویسنده و انتشارات و همچنین مترجم کتاب را تهیه کنید.
در صورت درخواست كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه لینک دانلود حذف خواهد شد .